و نامه های افشاگرانه اش در مورد ماهیت ارتجاع و امپریالیسم موجب میشود که او پس از یکسال از طبس به خلخال تبعید شود.
- در سال 53 و در خلخال نیز دست از مبارزه برنمی دارد. پس از تنها 4 ماه رژیم مجبور میشود تا او را به سقز تبعید کند.
- در سقز نیز مرد مبارزه ما همچنان میایستد و خم به ابرو نمی آورد. آخرالامر رژیم تصمیم میگیرد در تیرماه 54 او را به زندان بیاندازد. ایستگاه اول اما زندان کمیته مشترک است. همانجایی که آقایان حاکم امروز ایران زمانی از آن به عنوان زندان استفاده کردند و نام توحید را بر آن نهادند و سرانجام در دوران اصلاحات تبدیل به موزه شد. موزه ای که اما از یاد مبارزه پیرانی چون منتظری و جوانانی چون حنیف و یارانش خالی بود و تنها به نشان دادن چهره کسانی مبادرت شد که یا در سال 55 با کرنش در برابر رژیم از بند رستند و یا تنها چند روزی و روزهای کوتاهی را در کمیته مشترک بودند. منتظری اما شش ماه را در انفرادی کمیته مشترک و زیر شکنجه های وحشیانه تاب آورد و مردانه بر سر آرمان ایستاد.
- او پس از شش ماه به ده سال حبس محکوم شد. در اوین نیز به همراه یار دیرینش زنده یاد پدر آیت الله طالقانی به مبارزه با استبداد و استعمار و استثمار ادامه داد.
- و بالاخره با اوج گیری مبارزات مردمی در هشتم آبان 57 از زندان رژیم ستم شاهی آزاد و بر دوش خلق به جان آمده استقبال شد.
اما بسیاری از همبندان آن روز منتظری به میوه چینان پس از پیروزی بدل شدند. آنانی که دم از حقیقت میزدند در پیش پای مصلحت قدرت