صفحه ۲۱۶

پیر مبارزه با خودکامگی "علی کلائی"

از محل کار خارج می‎شوم. در پارک نشسته ام و هنوز باورم نمی شود. سرم گیج می‎خورد و نمی توانم باور کنم رفتنش را.

همینجور که به گوشه ای خیره شده ام پیرزن نزدیک می‎شود. با قدی خمیده و صورتی تکیده از رنج روزگار نزدیک می‎شود.

پسرم ! شنیدی که آقای منتظری فوت شد؟

آره مادر شنیدم.

خیلی مرد بود، خیلی.

و رد می‎شود تا بطری آب خنکش را از شیر گوشه پارک پر کند و من می‎مانم و زنگ صدایی که مردانگی را فریاد می‎زند.

این کشاورز زاده نجف آبادی به سال 1301 در نجف آباد اصفهان زاده شد. از همان روزها انگار می‎دانست که روزی محبوب قلوب خلقی می‎شود که برای رهاییش مبارزه می‎کند. از 7 سالگی ادبیات فارسی و صرف و نحو عربی را می‎آموزد و در سن 12 سالگی وارد حوزه علمیه اصفهان می‎شود. در 19 سالگی اصفهان را به مقصد قم ترک می‎گوید تا فصل جدیدی در زندگی خود و در تاریخ ایران بگشاید.

منتظری در روزهای ماقبل انقلاب ضد سلطنتی بهمن 57 بارها و بارها دستگیر می‎شود و به زندان می‎رود. بر خلاف بسیاری از عافیت طلبانی که به گوشه عزلت خود خزیده بودند و جبونانه سر در لاک خویش داشتند، منتظری در میانه اندیشه و عمل ایستاد و با ظلم

ناوبری کتاب