برای به بیراهه زدن. این حسین، در مرگش نیز زنده است و آدمیان را نه به گریستن، که به ایستادن میخواند.
"علی" است؛ مردی شهره به شجاعت؛ به انصاف، به ولایت مداری؛ به "آیت الله العظمی حسینعلی منتظری"، بهترین تصویر عدل، به درایت، به مهربانی. نه آن علی حکومتی که خون میبارد از شمشیر دو لبه اش؛ نه آن که ابن ملجم میتراشد روز و شب، نه آن که در کینه میخوابد و در نفرت برمی خیزد.
آیت الله العظمی حسینعلی منتظری - این حسین و این علی؛ این حسینعلی - در تیتر روزنامه ها و در تصویر سیماها و صداهای اسلامی، زنده نیست. او را سپاهی و سردار و بسیجی، همراهی نمی کند. او مرتبت دینی اش از خبرگزاری فارس و ایرنا نگرفته، که با نوشته آنان، خلع مرتبت شود؛ با توطئه و باندبازی هم مرجع نشده؛ که مرجعیتش با قدرت نظامی بیاید و با آزادی، از یاد برود. او آیت الله است، آیت الله العظمی. ولی به حق مسلمینی که سال هاست در غیاب پدران و برادران دربند، نان سفره های کوچک شان، از بیت در حصر او میرسد. آنان که گاه به تنگ آمدن از [ . . . ] نابحق این دوران، سنگ صبوری جز او نمی شناسند. با چه دلی باید گفت "نمی شناختند"؟
آیت الله منتظری، صورت نورانی پدر بزرگان ماست - نمی خواهم بگویم بود - دستان پاکیزه و پر مهر مادر بزرگ ها؛ سجاده های زیبایی که گاه گشودن، عطرشان جان را مینواخت.
آیت الله منتظری، همان حس روحانی است - نمی خواهم بگویم بود - که کودکی های معصومانه ما در امامزاده ها با آن پر میشد. همان اماکن