صفحه ۲۱

برای به بیراهه زدن. این حسین، در مرگش نیز زنده است و آدمیان را نه به گریستن، که به ایستادن می‎خواند.

"علی" است؛ مردی شهره به شجاعت؛ به انصاف، به ولایت مداری؛ به "آیت الله العظمی حسینعلی منتظری"، بهترین تصویر عدل، به درایت، به مهربانی. نه آن علی حکومتی که خون می‎بارد از شمشیر دو لبه اش؛ نه آن که ابن ملجم می‎تراشد روز و شب، نه آن که در کینه می‎خوابد و در نفرت برمی خیزد.

آیت الله العظمی حسینعلی منتظری - این حسین و این علی؛ این حسینعلی - در تیتر روزنامه ها و در تصویر سیماها و صداهای اسلامی، زنده نیست. او را سپاهی و سردار و بسیجی، همراهی نمی کند. او مرتبت دینی اش از خبرگزاری فارس و ایرنا نگرفته، که با نوشته آنان، خلع مرتبت شود؛ با توطئه و باندبازی هم مرجع نشده؛ که مرجعیتش با قدرت نظامی بیاید و با آزادی، از یاد برود. او آیت الله است، آیت الله العظمی. ولی به حق مسلمینی که سال هاست در غیاب پدران و برادران دربند، نان سفره های کوچک شان، از بیت در حصر او می‎رسد. آنان که گاه به تنگ آمدن از [ . . . ] نابحق این دوران، سنگ صبوری جز او نمی شناسند. با چه دلی باید گفت "نمی شناختند"؟

آیت الله منتظری، صورت نورانی پدر بزرگان ماست - نمی خواهم بگویم بود - دستان پاکیزه و پر مهر مادر بزرگ ها؛ سجاده های زیبایی که گاه گشودن، عطرشان جان را می‎نواخت.

آیت الله منتظری، همان حس روحانی است - نمی خواهم بگویم بود - که کودکی های معصومانه ما در امامزاده ها با آن پر می‎شد. همان اماکن

ناوبری کتاب