تقیه بوده یا نه و...؟ همه این ابعاد را بررسی میکرد و سپس به فقه الحدیث یعنی بررسی متن روایت و روایاتی که در این باب وارد شده، میپرداخت.
شواهد زیادی از ابواب فقهی دیگر میآورد. مثلا اگر در مورد زکات صحبت میکردند روایات مفصلی را از روایات خمس و جاهای دیگر به عنوان شاهد میآوردند یا نکات تاریخی را از مورخ تاریخی به عنوان شاهد میآوردند و این گونه با دقت و عمیق مسأله و ابعادش را بررسی میکردند. آیت الله العظمی منتظری در عین حال که یک فقیه روشنفکر بودند، یک فقیه کاملا سنتی هم بودند و به سنت فقه جواهری مسلط و پایبند بودند.
به لحاظ رجالی سند روایات و رجال احادیث را به خوبی بررسی میکرد و دیدگاهش در این حوزه هم متفاوت از روش فقهای نجف بود.
یکی دیگر از ویژگی های درسی فقه ایشان این بود که کمتر وارد مباحث اصول فقه و دوران اصول فقه در مباحث فقهی میشدند. بنده چندین بار به ایشان گفتم استاد، در این حوزه هم وارد شوید مثلا جهت اصولی فلان مسأله را مطرح کنید. ایشان فرمودند من با این رفتار و نظر موافق نیستم چون من فقه میگویم و من با این گونه رفتار و روشی که بعضی از فقهای امروز و در کلاس درس شان دنبال میکنند چندان موافق نیستم. باید به فقه الحدیث بیشتر بپردازیم و به شواهد و قرائنی که در این باب وجود دارد بیشتر پرداخته شود.
یادم هست ایشان در یک جلسه به بحث استصحاب عدم ازلی پرداختند. خود این بحث اصولی و جزء اصول عملیه است. استصحاب عدم ازلی یک بحث مفصلی است که در کتاب های متنی یا خارج آن