تجربه کرد. مطمئنا اگر هنوز هم شرق منتشر میشد در مورد مرگ آیت الله منتظری با تیتر بزرگ مینوشت: "مجاهدی که همه تحسینش کردند"؛ بماند که این کار را روزآنلاین و دیگر روزنامه های اینترنتی و مجازی انجام دادند. ولی آنچه مرگ خلخالی و درگذشت آیت الله منتظری را از هم جدا میکند، تنهایی مرگ اولی و شکوه و عظمت و همراهی تمامی مردم ایران در مراسم تشییع جنازه و به خاک سپاری دومی است.
مقایسه خلخالی با آیت الله منتظری اگر چه قیاس مع الفارق است، ولی اگر بخواهیم آن را به مثابه دو نگرش رایج به مقوله دین و سیاست در ایران اسلامی در نظر بگیریم، مقایسه ای به جا خواهد بود. خلخالی نماینده نگرش دگماتیک و بسته به دین و به ویژه اسلام و مذهب تشیع بود؛ به زعم وی دین اسلام دینی الهی حتمی و کتاب مقدس آن نیز غیر قابل تفسیر و تأویل است، بنابراین دین به هیچ عنوان اجازه قرائت تازه و منطبق شدن با واقعیتهای فعلی را ندارد. خلخالی تا واپسین لحظات مرگ در تختخواب خانگی اش، نه تنها بر این نگرش خود به دین و به ویژه دین اسلام و تشیع پافشاری کرد، بلکه از آن به عنوان ابزاری برای سرکوب و کشتارهای معترضان استفاده کرد. جنایات خلخالی و استفاده ابزاری او از دین، تا آنجا پیش میرود که به نقل از بزرگترهای سقز (آن هایی که سن و سالشان از من بزرگ تر است) وی در یکی از واپسین روزهای سالهای اول انقلاب در حالی که در این شهر اعلام حکومت نظامی شده بود، سوار بر یک جیپ نظامی به بازدید شهر و سامان دادن به حکومت نظامی پرداخته بود، به شکل اتفاقی جوانی را در