صفحه ۱۶۱

از نوعی دیگر "مهدی غنی"

چند روز مانده بود که امام از پاریس بیاید. تنی چند از زندانیان سیاسی به دیدار آیت الله منتظری در قم رفتند. درباره حفاظت امام و حوادث آن روزها بحث بود. یکی از دوستان از ابتکارات مردمی می‎گفت که از زمانی که سیب زمینی و پیاز در تهران کم شده است، عده ای در محلات تهران کامیون هایی راه انداخته اند و سیب زمینی و پیاز ارزان بین مردم توزیع می‎کنند و اسمش را گذاشته اند تعاونی خمینی. بعد در تأیید و تمجید از اینکه مردم دارند متشکل می‎شوند و این تعاونی خمینی یکی از نمودهای آن است، داد سخن داد و بعد منتظر نظر ایشان شد.

ایشان بدون مقدمه گفت آن چیزها به جای خود، ولی این کار خیانت به انقلاب است. خودشان نمی دانند ولی کارشان به انقلاب ضربه می‎زند.

همه از این موضع گیری شوکه شدند. همان دوست گفت این چه حرفی است آقا، اینها بچه های انقلابند. شما چطور می‎گویید این کار خیانت است ؟

ایشان با تأکید بر سخن گفته شده توضیح داد اینها نمی دانند چه می‎کنند. از همین حالا می‎آیند جنس ارزان را در شهرها توزیع می‎کنند بعد روستایی ها را می‎کشانند به شهر، این اقتصاد کشور را ویران می‎کند. در آن شرایط که ذهن همه را حکومت نظامی و درگیری های مردم با

ناوبری کتاب