پدر مرا ببخش، در سال های 66 و 67 که به کشتار زندانیان سیاسی اعتراض کردی و انتقادات خود را به عملکرد غلط حکومت علنا بیان کردی، هرچند سخنانت را شنیدم، اما واکنشی درخور نشان ندادم.
پدر مرا ببخش، سال ها در حبس خانگی بودی ولی به علت سکوت مرگباری که ایران را فرا گرفته بود و خفقانی که گلوی ما را میفشرد مظلومیتت را فریاد نزدم و ستمگران را رسوا نکردم.
پدر حلالم کن، که هر گاه از پاسخ درمی ماندم، از خرمن دانش تو توشه برمی گرفتم، حتی در آخرین روز عمر پر عزتت نیز از تو استفتاء کردم.
ترا پدر میخوانم، زیرا حمایت از زندانیان سیاسی را از تو فراگرفتم که بخاطر آنان از کلیه مناصب دولتی و حتی رهبری حکومت جمهوری اسلامی ایران چشم پوشیدی. ترا پدر میخوانم زیرا از تو آموختم چگونه از مظلوم دفاع کنم بدون آن که علیه ظالم دست به خشونت زنم. از تو یاد گرفتم که سکوت مظلوم یاری رساندن به ظالم است و نباید که ساکت بنشینیم. پدر، فراوان از تو آموختم، هر چند که رسم شاگردی و فرزندی را به جا نیاوردم.
تو پدر "حقوق بشر" در ایران هستی و میلیون ها چون من فرزند و مرید داری. نیازی هم به قدردانی و سپاس ما نداری. اما همه ما در حق تو کوتاهی کردیم و مقصریم.
پدر ما را ببخش که تو بزرگواری. پدر کوتاهی فرزندانت را تاریخ جبران خواهد کرد. تاریخ در مورد ستمی که بر تو رفت و آزادگی تو کتاب ها خواهد نوشت. تو در یادها زنده هستی تا عدالت و انسانیت زنده است.