صفحه ۶۲

اجتهادات آیت الله خمینی درآویزد و آن را نپذیرد. حق او بود که چون یک شهروند آزاد، رهبر حاکم را نقد کند و بر او خرده بگیرد. اما نظام استبداد دینی آن نقدها را نه تنها بر چشم و سر ننهاد بل چون گناهان کبیره ای دید که فاعلش سزاوار مجازات است و دلیل های عوامانه عنوان کرد که دل امام را خون کرده ای و در "امتحان خطیر" مقبول نیفتاده ای لاجرم مستحق عقوبتی.

[ . . . ] و آن عزیز را بی محکمه و بی محاکمه به مدت پنج سال چون گنجشکی مظلوم در محاصره کرکسان ظالم نگاه داشت و مطبوعات ولایت مدار هم وی را در سیل و طوفان تهمت ها و اهانت های سنگین غرقه کردند.

جرم بزرگ آن فقیه نزیه جز این نبود که [ . . . ] و آنچه را همه در پس می‎گفتند او در پیش می‎گفت.

اسفا و دریغا که دیگر مراجع و مشایخ با او چنان که باید همراهی نکردند و با کوتاهی نابخشودنی شان حوزه و مرجعیت را به زبونی و ذلتی نشاندند که رضا خان پهلوی هم آن را در خواب نمی دید و مصداق سخن پیامبر خدا شدند که "من أعان ظالما سلطه الله علیه": هر کس ستمگری را یاری کند خود اسیر آن ستمگر خواهد شد.

اینک آن نازنین که اعتبار و افتخار حوزه علمیه بود رخت به سرای باقی کشیده است و مگر بازماندگان، طریقت پر شرافت او را دنبال کنند و با استبداد دینی بستیزند تا آب رفته را به جوی باز گردانند و نام نیکی در این جهان و پاداش کریمانه ای در آن جهان برای خود فراهم آورند.

ناوبری کتاب