روز 11236هادى دوست محمدى که در دارالتبلیغ اسلامى کار میکند در حضور احمد عباسى اظهار میداشت کمونیستها براى اغفال جوانان تند و داغ مذهبى نقشهاى طرح کرده بودند و میگفتند ما با شما هم عقیده هستیم هدف ما با اسلام یکى است. لذا به نام مارکسیست اسلامى در بین جوانان مذهبى رسوخ کرده بودند ولى سعى داشتند که بعداً به هر وسیلهاى که بوده آنها را از اسلام جدا کنند و یک کمونیست واقعى درست کنند لذا هر کدام را که میتوانستند کمونیست میکردند. هر کدام را که زیر بار نمیرفتند به وسایل مختلف و غیر مستقیم لو میدادند تا از طرف سازمان امنیت دستگیر شوند و به زندان بروند. بعداً در زندان با عواملى که داشتند تبلیغات وسیعى انجام و آنها را کمونیست میکردند و اگر کسى در مقابل آنها تسلیم نمیشد و سماجت میکرد او را محرمانه در دادگاه انقلابى خودشان محکوم به مرگ میکردند. اخیراً شیخ حسینعلى منتظرى و طالقانى این موضوع را متوجه شدند که کمونیستها چه نقشههایى براى جوانان مذهبى و انقلابى مطرح کردهاند لذا هر دو فتوا دادند که تماس با مارکسیستهاى اسلامى حرام است و به همین جهت در زندان مرتب بحث جدل بین مذهبیها و کمونیستها در میگرفته لذا پس از این که نقشه آنها کشف شد و منتظرى و طالقانى فتوا دادند تمام جوانان مذهبى را در زندان از کمونیستهاى و مارکسیستهاى اسلامى جدا کردند و دیگر نمیتوانند با هم تماس بگیرند و منتظرى هم از این موضوع راضى است. "در مبارزات سیاسى فعالیتهاى فردى کمتر به نتیجه مىرسد و لازم است نیروهاى مختلف متراکم و متمرکز شوند و فعالیتها به صورت جمعى و تشکیلاتى انجام شود؛ و چنانچه فعالیتها بر اساس ایدئولوژى خاصى متکى باشد قهرا باید متخصصین آن ایدئولوژى بر آن تشکیلات نظارت کامل داشته باشند، وگرنه ممکن است تشکیلات از مسیر صحیح منحرف شود. سازمان مجاهدین خلق در ابتدا بر اساس اسلام و مذهب تشیع تشکیل یافت، ولى نه آنان به سراغ اهل علم و متخصصین مسائل اسلامى رفتند و نه اهل علم به آنان توجه کردند و قهرا کار به دست افراد فرصتطلب و ناوارد افتاد و به انحراف کشیده شد و بسیارى از نیروهاى جوان و فعال کشور متاسفانه به هدر رفت. در اوین به جوانى برخورد کردم به نام آخوندى گفتم: تو هم از خانواده علم هستى و هم ـ برحسب آنچه از بچههاى نجفآباد شنیدم ـ دم از قرآن و نهجالبلاغه مىزدى، حالا چرا یکدفعه مارکسیست شدهاى؟! گفت: ما صددرصد تابع سازمانیم و چون سازمان تصمیم به تغییر ایدئولوژى گرفت من هم قهرا پیروى کردم! . بالاخره مساله تغییر ایدئولوژى مجاهدین خلق و کمونیستشدن بعضى از افراد آنها تقریبا سبب شده بود که دستگاه در ما طمع کند و فکر مىکرد آن چیزى که سالها مىگفت یعنى مارکسیست اسلامى تحقق پیدا کرده است؛ لذا عضدى خیلى مىآمد آنجا مىنشست صحبت مىکرد، مىگفت: ما مىگفتیم زیربناى فکرى اینها از اول کمونیستى بوده اینها به افراد خودشان رحم نکردند و بعد ماجراها را تعریف مىکرد که وحید افراخته چه کرده، خاموشى چه کرده، بهرام آرام چه کار کرده، چه کسانى مارکسیست شدهاند، بعد مىگفت: مگر شما مروج اسلام نیستید؟ بیانکننده احکام خدا نیستید؟ بیایید ما یک منبر مىگذاریم اینجا شما منبر بروید و مارکسیستها و مجاهدین را محکوم کنید. ما هم با او کلنجار مىرفتیم، مىگفتیم ما شما را قبول نداریم آنها را هم قبول نداریم، مخصوصا من با عضدى خیلى کلنجار مىرفتم، مىگفتم: من اگر آزاد باشم در مسجد نجفآباد یا هر جاى دیگر منبر مىروم، هم مارکسیسم و کمونیزم و هم شما را محکوم مىکنم، اما اینجا اگر حرف بزنم سخنگوى شما مىشوم و حاضر نیستم سخنگوى شما بشوم"، آیتالله منتظری، خاطرات، ج1، ص391 ـ 390.