محمود علائى طالقانى اخیراً فتوائى صادر کرده و بعدهاى از زندانیان تکلیف نموده آنرا جزء به جزء حفظ نماید و براى سایرین بازگو نمایند و وضعیت را برایشان تشریع کنند.
بسم الله الرحمن الرحیم: با توجه به جنایاتى که از شهریور 1320 تا بحال توسط کمونیستها انجام شده نشست و برخاست و زندگى کردن و حشر و نشر و همکارى با کفار منجمله کمون مارکسیستها و کسانیکه از این قماشند حرام است. مسلمانان باید از آنها کمال احتراز را بنمایند. مجاهدین نیز اگر از تعلیمات و ایدئولوژى سال 50 استغفار ننمایند زندگى حشر و نشر با آنان نیز حرام است و باید وضعشون را روشن کنند، اگر از ایدئولوژى خود استغفار نکنند باید از آنها جدا شد و آنان را کافر شمرد. ضمناً هفت نفر از علماء و روحانیون این فتوا را تایید کردند و آنان عبارتند از عبدالرحیم ربانى شیرازی، محمدرضا مهدوى کنی، محى الدین (نورالدین) انواری، على اکبر هاشمى رفسنجانى (بهرمان)، حسینعلى منتظریطى پرسش و پاسخهایى در خاطرات آیتالله منتظرى درباره صدور فتواى نجاست مجاهدین خلق پس از تغییر ایدئولوژى آمده است: "س: در طول سالهاى زندان ـ مخصوصا دوره آخر ـ مباحث عقیدتى و مجادلههاى سیاسى در زندان پیش مىآمد، در این اواخر گویا یک اعلامیهاى از طرف بند یک زندان اوین که حضرتعالى در آنجا بودید در ارتباط با نجاست و پاکى و ضرورت پرهیز از مارکسیستها صادر شد، همانگونه که مستحضر هستید این اعلامیه هم قبل از انقلاب در میان نیروهاى سیاسى بازتاب زیادى داشت و هم بعد از پیروزى انقلاب خیلى مطرح بود و در بعضى کتابها و جزوات از آن سخن به میان آمده است؛ چنانچه درباره این اعلامیه، خاطرهاى به یاد دارید بفرمایید؟ج: البته اعلامیه نبود، این بیان یک فتوا یا به عبارت بهتر یک تصمیم بود، در زندان اوین صحبت بود که در زندان قصر زندگى مذهبىها و کمونیستها با هم مخلوط است، البته این بیشتر نظر مجاهدین بود که با مارکسیستها با هم باشند و با آنها همغذا شوند؛ ما این کار آنها را محکوم مىکردیم و مىگفتیم باید نجاست و پاکى رعایت شود و حاضر نیستیم با آنها همکاسه و همغذا شویم، آنها مساله وحدت همه مبارزین را مطرح مىکردند، ما مىگفتیم وحدت به جاى خود، اما ما باید در عین حال جنبه مذهبى خودمان را حفظ کنیم، کمونیستها از نجاسات قطعى نیز اجتناب نمىکردند؛ روى این جهت مجاهدین با ما مخالف شدند و ما را به اصطلاح بایکوت کردند، ما هم هفتنفر بودیم که این تصمیم را گرفته بودیم و الا اعلامیهاى در کار نبود، ما فقط مىگفتیم نباید با کمونیستها همکاسه و همغذا شد ـ این در شرایطى بود که هر روز خبر مىآمد تعدادى از سازمان مجاهدین مارکسیست شدهاند ـ ولى مجاهدین سروصدا کردند و به عنوان ارتجاع و. . . روى آن تبلیغات مىکردند، و بالاخره این یک تصمیم خصوصى بود از طرف جمع ما براى رعایت پاکى و نجسى ولى مجاهدین آن را بهانهاى علیه ما تشخیص دادند و جوسازى کردند، وگرنه مطلب مهمى نبود. س: این هفتنفر که این تصمیم را گرفتند چه کسانى بودند؟ اگر ممکن است جزئیات آن را بیشتر توضیح بفرمایید؛ گویا در بندهاى دیگر زندان این مساله به عنوان فتواى حضرتعالى مطرح مىشد و در بیرون از زندان و بعد از انقلاب هم آن را یکى از اقدامات شما در مبارزه با انحراف به حساب مىآوردند. ج: این هفتنفر من و آقاى طالقانى، آقاى ربانىشیرازى، آقاى مهدوىکنى، آقاى انوارى، آقاى هاشمى و آقاى لاهوتى بودیم؛ البته این تصمیم فقط در رابطه با کمونیستها بود که علاوه بر مساله نجاست کفار از نجاسات مثل ادرار هم خیلى پرهیز نمىکردند. آن وقت مجاهدین خلق هم که پاکى و نجسى را مسخره مىکردند و با کمونیستها معاشرت مىکردند ما مىگفتیم مجاهدین خلق مسلمان هستند و باید از آنها جدا شوند و با آنها هم سفره و هماهنگ نشوند، آنها این را مسخره مىکردند، لذا ما گفتیم مادامى که شما از کمونیستها اجتناب نمىکنید با شما حاضر نیستیم زندگى کنیم، اتفاقا دستگاه هم براى اینکه مىخواست سر به سر ما بگذارد و ما را اذیت کند بعضى از افراد مجاهدین را مىآورد بند ما، مثلا همین عباس مدرسىفر را مدتى آوردند آنجا؛ بالاخره این تصمیم را ما هفتنفر گرفتیم. س: آیا این تصمیم مکتوب هم شد یا نه؟ در زندان قصر و بندهاى دیگر مىگفتند آقاى طالقانى در این جریان دخالتى نداشته است. ج: این جریان مکتوب نشد فقط یک تصمیم بود و این تصمیم هر هفتنفر ما بود، آقاى طالقانى و آقاى ربانى و آقاى مهدوىکنى و همه بودند، ما در طبقه بالا و کمونیستها در طبقه پایین بند یک زندگى مىکردیم و مجاهدین عموما در بند دو بودند. س: روى این حساب پس معاشرتى با هم نداشتید؟ج: در عین حال که جدا بودیم ولى رفت وآمد مىشد، ما از بالا کمتر پایین مىرفتیم ولى از طبقه پایین خیلى مىآمدند بالا، افراد را مرتب جابجا مىکردند. یک وقت به عنوان تبعید و ایذاء یک عده از مجاهدین خلق را از بند دو آوردند در بند یک، آنها سىچهل نفر بودند و در اطاقهاى پایین جا دادند، ما گفتیم چون اینها را به شکل تبعید آوردهاند اینجا و مىخواهند اذیتشان کنند از جهت اخلاقى درست نیست که به سراغ آنها نرویم، بالاخره مسلمانند شاید احتیاج به پول و چیزى داشته باشند؛ تصمیم بر این شد که آقاى لاهوتى که یک زمان با آنها مربوط بود و جزو آنها محسوب مىشد از طرف جمع ما برود سراغ آنها و احوالپرسى کند"ج1، ص 388 ـ 386. هم ایشان دربارة مراوده با مجاهدین قبل از تغییر ایدئولوژى گفتهاند: "س: آن زمان دوتا قضیه وجود داشت، یکى بحران ایدئولوژیک بود که با مارکسیستشدن تعداد زیادى از اعضاى سازمان مجاهدین خلق بخصوص براى اعضا و هواداران این سازمان پیش آمده بود، و دیگرى تردید در مشى مبارزه مسلحانه که بعضىها مىگفتند باید به شیوه سیاسى مبارزه کنیم و بعضىها معتقد بودند با خشونت و به طور قهرآمیز؛ نظر شما در این ارتباط چگونه بود؟ج: در آن وقت ما اجمالا با اصل مبارزه مسلحانه تحت شرائط خاصى مخالف نبودیم، و با مجاهدین قبل از اینکه تغییر ایدئولوژى بدهند اجمالا مخالفتى نداشتیم؛ حتى وقتى بعضى از آنها به عناوین مختلف دستگیر مىشدند ما به خانوادههاى آنها کمک مىکردیم، و یک بار خانوادههاى آنها زمانى که مىخواستند مرحوم حنیفنژاد و رفقاى او را اعدام کنند آمدند در منزل مرحوم آقاى شریعتمدارى متحصن شدند، زن و بچههاى ما هم رفتند قاطى آنها شدند و با آنها همدردى کردند، حتى همسر من بازداشت شد و به همراه خانوادههاى آنها او را برده بودند شهربانى، بعد از او پرسیده بودند شوهرت چه کاره است، گفته بود کفشدوز است، او را آزاد کرده بودند. اما ما با برخى بىاحتیاطیها و تندیهاى آنان موافق نبودیم، چنانکه با گرایش آنها به مارکسیستها و تغییر ایدئولوژى مخالف بودیم؛ آقاى لاهوتى یک مدتى عضو آنها شده بود، بعضى دیگر پشت سر علیرضا زمردیان نماز مىخواندند، زمردیان بعدا مرتد و مارکسیست شد، او از کسانى بود که سهسال بود مارکسیست شده بود و از ردههاى بالاى سازمان به او دستور داده بودند که به صورت تاکتیکى نماز بخواند؛ خلاصه ما در آن شرایط اجمالا از مبارزه مسلحانه خوشمان مىآمد و براى پیشرفت کار هم آن را لازم مىدانستیم، اما براى حفظ حقوق و در چهارچوب اسلام و اهداف انقلاب اسلامى"، همان، ص392. ، بهشتی، مطهرى