صفحه ۸۳۳

کویر زندانى و به مطالعات علمى اشتغال داشتم، دیگر این عمل وحشیانه چه بود که مرا بدون اخطار قبلى از طرف دادگاه راجع به محکومیت یا تغییر محل و بدون تقاضایى از اینجانب پس از تحمل گرماى سخت طبس در خانه و زندگى مختصر و بچه کوچکم جدا و در شهر سرد و برفى خلخال آواره و سرگردان کردند. شما آقایان که هر سال جشن مشروطیت برپا می‌کنید و نطق‌‌هاى آتشین شما به وسیله رادیو و روزنامه‌ها پخش می‌شود و دم از عدالت و قانون و دمکراسى می‌زنید، چرا اقلاً قانونهایى را که خودتان تصویب کرده‌اید عمل نمی‌کنید؟ اولاً محکوم به اقامت اجبارى نباید با مأمور اعزام شود، ثانیاً در محل نباید زیر نظر باشد تا چه رسد به زندانى شدن در خانه، ثالثاً باید پس از اعتراض دادگاه فوراً خارج از نوبت رسیدگى کند، رابعاً تغییر محل نیز باید با رأى دادگاه و پس از اخطار باشد. آقاى وزیر دادگسترى در زمان تصدى شما آبروى دادگسترى رفت. سابقاً دادگسترى تا انداز‌‌هاى استقلال داشت و مورد امید مردم بود، حالا به صرف گزارش یک مأمور ساواک قم بیست‌ و پنج نفر از علما و مدرسین حوزة علمیة قم را بازداشت و به نقاط مختلف و دور دست می‌فرستند و پس از اعتراض آقایان و احاله پرونده به دادگاه شماره 15 پس از یک سال تأخیر و دور سر گرداندن بالاخره نسبت به بعضى از آقایان هنوز ساکت مانده و نسبت به بعضى هم بدون اینکه اقلاً صورت دادگاه را حفظ کنند و بدون اینکه از ساواک قم علت و دلیلى مطالبه کنند، حکم صادر می‌کنند!! اگر از خدا و دادگاه عدل خدا در قیامت نمی‌ترسید اقلاً خوب بود حیثیت دادگسترى و دادگاه را حفظ می‌کردید. براى یک لقمه نان این همه محافظه‌کارى و بی‌وجدانى چرا؟ بالاخره هواى سرد و برفى خلخال با مزاج من که به امراض مختلفه گرفتار هستم، به هیچ نحو سازگار نیست مگر اینکه نقشة ایذا و نابودى من در بین باشد و باک هم ندارم که نابود شوم و این همه کجرویها را مشاهده نکنم، ولى بدانید که خون من به عهده شما خواهد بود. "وسیعلم الذین ظلموا‌ اى منقلب ینقلبون." حسینعلى منتظرى ـ

27/رجب/94

ناوبری کتاب