شکست تبعید به طبس، نفوذ در مردم و تبعید به خلخال (2151353)
على رغم تمامى انتظارات رژیم از تبعید آیتالله منتظرى به شهرى بد آب و هوا و دوردست از مرکز و قم، این انتظارات برآورده نشد. برگزارى نماز جمعه، نماز جماعت، تدریس در مدرسه علمیه، پرداخت شهریه با نام آیتالله خمینى و ارتباط تنگاتنگ با اقشار مختلف مردم به ویژه جوانان به همراه فعالیتهاى سیاسی، ساواک را بر آن داشت که بخواهد به دلیل تاثیر حضور آیتالله منتظرى بر روحیة مردم آن منطقه نسبت به تغییر محل اقامت اجبارى ایشان اقدام شود، (س ش 314 ـ 313).
در سند دیگرى متعلق به شهربانی، آمار دیدارکنندگان با آیتالله منتظرى را 430 نفر از شهرهاى مختلف ذکر میکند که مردم طبس از آنها پذیرایى میکنند، و ضمن اشاره به بازداشت 3 روزه ایشان در پى انتشار نامه مورخه 11/ 7/52 خطاب به علما و مراجع مینویسد که: پس از بازگشت علیرغم محرمانه بودن آن، مردم چندگوسفند براى ایشان قربانى کردند. در این گزارش ضمن اشاره به کمکهاى مالى ایشان به مردم منطقه، خواسته است که محل دیگرى براى ادامه تبعید درنظرگرفته شود، (س ش 315).
سرانجام به ساواک قم ابلاغ میشود که بنا بر ملاحظات امنیتى اقامت آیتالله منتظرى در طبس به مصلحت نیست و محل اقامت در سقز در استان کردستان در نظر گرفته شود؛ با این حال على رغم نظر کمیسیون امنیت اجتماعى مبتنى بر تبعید به سقز، در وهلة اول پس از گذشت یک سال از تبعید به طبس، در تاریخ 21553 به خلخال تبعید میشود، (س ش 317، 320).
پس از انتقال به خلخال آیتالله منتظرى طى نامهاى خطاب به صادق احمدى وزیر دادگسترى وقت مراتب اعتراض خود را نسبت به تبعید به خلخال اعلام میدارد؛ در این نامه که رونوشت آن به دادستان کل کشور ارسال شده است پس از وصف تبعیدگاه طبس نسبت به اعمال غیرقانونى انجام شده در پى گزارش یک مأمور اطلاعاتى رژیم و تبعید دیگر علما اعتراض شده، و اظهار داشته در زمان تصدى شما آبروى دادگسترى که تا حدى استقلال داشت، از بین رفته است؛ در پایان وضعیت آب و هوایى بسیار سرد خلخال را مناسب ندانسته و مینویسد: "مگر اینکه نقشة ایذاء و نابودى من در بین باشد و باک هم ندارم که نابود شوم و این همه کج روى را مشاهده نکنم"، (س ش 319).
در میان اسناد این بخش سندى وجود دارد مبنى بر کمک مالى آیتالله منتظرى به خانواده