بیرون نمیرفتم تا اینکه دراواخر خردادماه جارى یعنى برج 3 از تهران به قصد نجفآباد حرکت و رسماً با خانواده به نجفآباد منتقل ودر آنجا به تدریس و اقامه جماعت اشتغال داشتم و ابداً از آنجا مسافرت نکردم.هر روزحدود60 نفر به درس من حاضر میشدند و هر شب حدود هزار نفر در مسجد جامع نجفآباد به جماعت من حاضر میشدند و هر جمعه حدود سه هزار نفر به نماز جمعه من حضور مییافتند. بعلاوه مأمورین شهربانى نجفآباد من و منزل مرا در نجفآباد دائماً زیر نظر داشتند. بس بودن من در نجفآباد امرى است واضح و آشکار ـ بعلاوه گذشته از مقامات شهربانى و امنیتى نجفآباد و اصفهان، خود مقامات شهربانى و امنیتى شهرستان قم هم از نبودن من در قم مطلعند مگر اینکه بخواهند سهو کنند. و تحقیق در این امر براى دادگاه کارى است آسان و چنانچه باز تردیدى باشد به خود من محول شود تا به نجفآباد بروم و شواهد آن را جمعآورى وارائه دهم ـ بنابراین آیا تعجبآور نیست که کمیسیون امنیت اجتماعى قم در روز22552 نسبت به من که در نجفآباد بودهام سراً و بدون اطلاع اینجانب رأى صادر کند و سپس به شهربانى اصفهان دستور بدهند به معیت شهربانى نجفآباد بازداشت و مستقیماً به قم بیاورند و در شهربانى قم ورقهاى ارائه بدهند بیامضا و بدون ذکر دلیل دائر بر اینکه تو از طرف کمیسیون امنیت اجتماعى قم محکوم به سه سال اقامت اجبارى در طبس میباشی. یا للعجب من مدتها در قم نباشم ولى کمیسیون امنیت اجتماعى قم مرا مشمول بند (الف) یا بند(ب) ماده 2 قانون امنیت اجتماعى بداند مگر اینکه وجود مثالى یا به اصطلاح بعضیها وجود هورقلیائى من به نحو اعجاز در قم منشأ آثارى بوده است و من نمیدانستهام!!
2ـ پرونده تنظیم شده، هرچند مفصلاً به نظر من نرسیده است ولى آنچه به نحو استراق بصر از پرونده در قم به چشم من خورد حاکى بود از اینکه جانشین ریاست سازمان اطلاعات و امنیت قم در کمیسیون تشکیل شده در فرماندارى قم جریان کشتهشدن پاسبانى را در قم در روز 27452 به دست سه نفر ازاهل نهاوند مطرح کرده و بعداً میگوید: "عدهاى از طلاب که اسامى آنان ذیلاً درج میشود در این گونه ماجراها دست داشتهاند به نحوى که ادامه حضورشان در شهرستان قم موجب سلب آسایش اهالى و ایجاد مزاحمت براى 11هزار نفر طلابى است که براى تحصیل علم و کسب معارف اسلامى به قم آمدهاند."
اولاً به قول ایشان در روز 17452 یک پاسبان در بازار قم به دست چند نفر نهاوندى کشته شده. چه ربطى به من دارد که نه من نهاوند رفتهام نه پاسبان را میشـناسم و نه نهاوندیها را و نه درآن تاریخ در قـم بودهام ـ گنه کرد در بلخ آهنگریـ به شوشتر