"ایها الناس من عرف من اخیه وثیقة دین و سداد طریق فلایسمعن فیه اقاویل الرجال اما انه قد یرمى الرامى و تخطئ السهام و یحیک الکلام و باطل ذلک یبور و الله سمیع و شهید. اما انه لیس بین الحق و الباطل الا اربع اصابع. فسئل علیه السلام عن معنى قوله هذا فجمع اصابعه و وضعها بین اذنه و عینه ثم قال: الباطل ان تقول سمعت والحق ان تقول رأیت". آرى چه بسا دربرداشت و فهم کلمات ائمه اطهار(ع) و مسائل اسلامى در بعضى موارد اختلاف نظرهائى وجود داشته باشد و سنخ درک افراد متفاوت باشد ولى این موضوع نباید موجب لعن و طرد و نزاع گردد؛ از خود آیه شریفه "ولا تنازعوا فتفشلوا" استفاده میشود که منشأ نزاع (یعنى اختلاف نظر) قهراً وجود دارد، والاّ سالبه به انتفاء موضوع میشود ـ فرق است بین اختلاف نشر و بین نزاع و مشاجره و راه صحیح در صورت اختلاف نظر بحث علمى است نه نزاع و لعن و شتم و دستهبندیها و زدوخوردهاى بچهگانه. در کتاب ایمان و کفر اصول کافى بابى منعقد شده به نام "باب درجات الایمان". از اخبار این باب و باب بعد استفاده میشود که اختلاف برداشت و درک اشخاص در مسائل نباید موجب تبرى و بیزارى شود. ضمناً یادآور میشود که اگر کسى گفت: "ما شیعه امامیه با اینکه با اهل سنت راجع به امامت و خلافت اختلاف نظر داریم ولى در شرائط فعلى که مسلمین گرفتار کفار ویهود میباشند لازم است همهمسلمین از شیعه وسنى با هم درمبارزه علیه کفار متحد شوند" ما حق نداریم گوینده این جمله رابه سنیگرى متهم کنیم و معنى این جمله هم این نیست که ما شیعه باید از عقائد خود نسبت به ائمه اطهار(ع) و امامت آنان و وظائف تشیع دست برداریم بلکه منظور همبستگى علمى در مبارزه با کفار است. اصولاً اهل سنت که سهل است چه بسا کفار و اهل کتاب نیز اگر فرضاً با مسلمین سر جنگ نداشته باشند و بلاد اسلامى را تصرف نکرده باشند و به مصالح مسلمین نیز لطمه وارد نکنند بر طبق دستور قرآن شریف مسلمین مجازند نسبت به آنان به نیکى رفتار نمایند.
"لا ینهاکم الله عن الذین لم یقاتلوکم فى الدین و لم یخرجوکم من دیارکم ان تبروهم و تقسطوا الیهم ان الله یحب المقسطین" (ممتحنه 8) "اللهم اشهد انى لم ابادر الى کتابة هذه الصحیفه المختصرة الا للعمل بالوظیفة الشرعیه ولاداء بعض الحقوق ممن وجب حقه على من العلماء العظام و الاصدقاء الکرام حفظنى الله و ایاهم من الشرور و الآثام و الى الجمیع اهدى التحیة و السلام".