در پى این واقعه تعدادى از فضلا و مدرسین و طرفداران آیتالله العظمى خمینى را تبعید کردند، در حالى که مرگ آن پاسبان هیچ ارتباطى به علما نداشت. هنگام ترور این پاسبان من در نجفآباد بودم، با این همه از تعرض مأموران دولت در امان نماندم و همه تلاش آنها این بود که رابطهاى تخیلى بین قتل پاسبان و ما برقرار کنند.
علت آخرین حبس آیتالله چه بود؟
ـ در سال 1354 علما و طلاب علوم دینى در مدرسه فیضیه قم تظاهراتى برپا کردند و مأموران عدة زیادى از علما و طلاب را به زندان انداختند. در این موقع هم من در سقز در حال تبعید به سر میبردم و ماجرا را از طریق روزنامهها فهمیدم. مأموران دست نوشتهاى پیدا کرده بودند که در آن نوشته شده بود: آیتالله منتظرى به خانواده علماى تبعیدى و زندانى کمک مالى میدهد. بر مبناى همین یادداشت مرا از تبعیدگاه به زندان منتقل کردند و مدتها شکنجه ام دادند، آنها حتى در بدو ورود به محل بازجویى بدون آنکه حتى یک سوال از من کرده باشند تا میتوانستند مرا کتک زدند و توهین کردند و شکنجه دادند.
بازجویى و شکنجه حدود 15 روز طول کشید. پس از آن متجاوز از 6 ماه در یک سلول انفرادى زندانى بودم. در تمام این مدت نه کتاب و روزنامه در دسترسم بود و نه یک ملاقاتى داشتم.
در دادگاه نظامى مرا به اتهام مخالفت با رژیم مشروطه! به 10 سال زندان که حداکثر مجازات این اتهام است محکوم کردند. اما دلایل چهارگانه دادگاه براى محکوم شناختن من جالب توجه بوده است:
1- متهم بر حسب اقرار خود در پرونده نوشته است که فروش مشروبات الکلى و کشف حجاب بر خلاف ضروریات اسلام است! 2- دو یا سه مرتبه به رادیو بغداد گوش داده است! 3- به خانواده علماى زندانى کمک مالى کرده است! 4- طرفدار حکومت اسلامى است!
حضرت آیتالله منتظرى در پایان این مصاحبه آرزو کردند که هرچه زودتر همه زندانیان سیاسى که دلایل محکومیتشان به همین نسبت مسخره است آزاد شوند و به میان خانوادههاى خود بازگردند. (س ش442)