از: 312 فقیه عالقیدر، ج 1، ص108. تاریخ: 14651 گزارش درباره: سخنرانى شیخ حسینعلى منتظرى محترماً به استحضار میرساند:
گزارش واصله از ساواک استان اصفهان حاکیست روز 27551 نامبرده بالا در مسجد جامع نجفآباد پس از اداى نماز جمعهدربارة اقامة نماز جمعه و شگرد ساواک براى مقابله با آن در خاطرات آیت الله منتظرى آمده است: "در نجفآباد در مسجد جامع(مسجد میدان) نماز جماعت مىخواندم، براى طلبهها هم در مدرسه درس و بحث داشتم. نماز من بخصوص در ماه رمضان خیلى شلوغ مىشد. به نظرم رسید اکنون که شرایط هر چند در حد محدود فراهم است بىشبهه نیست که نماز جمعه اقامه نکنیم، به همین جهت با شروع ماه رمضان در مسجد جامع نجفآباد نماز جمعه را شروع کردم؛ خطبهها داغ و تند بود و مسائل و مشکلات جهان اسلام را در آن مطرح مىکردم، افراد علاقهمند و انقلابى از اصفهان و جاهاى دیگر در این نماز شرکت مىکردند، روزهاى جمعه ماشین سوارى و موتور و دوچرخه سرازیر مىشد به طرف نجفآباد. در آن زمان سرهنگ صدقى ـ رئیس ساواک اصفهان ـ به مرحوم پورنمازى گفته بود: منتظرى به اسم نماز جمعه یک پایگاه سیاسى در نجفآباد درست کرده است. یک دفعه نیز مرا به ساواک اصفهان احضار کردند و با سرهنگ صدقى مواجه شدم و سئوالاتى از من داشت. یک روز نیز با علماى اصفهان یک جلسه گرفتیم، ده بیست نفر از روحانیون بودند، در آن جلسه راجع به ضرورت تشکیل نماز جمعه صحبت کردم و گفتم تشکیل نماز جمعه باعث عظمت و شوکت اسلام است؛ بالاخره با اصرار من آقاى حاج سید جلالالدین طاهرى قبول کردند که ایشان هم در اصفهان نماز جمعه را شروع کنند. آقاى طاهرى هم هر وقت به مشکلى برخورد مىکرد مىگفت: این نماز جمعه را شما به گردن من گذاشتید. بالاخره این دو نماز جمعه اثر بسیار خوبى در آگاهى و رشد سیاسى مردم آن منطقه داشت؛ البته در آن زمانها افراد دیگرى نظیر آقاى حاج آقا رحیم ارباب و آقاى غروى هم نماز جمعه مىخواندند اما به این شکل شلوغ نمىشد، نماز جمعه مرحوم ارباب در قریه گورتان اقامه مىشد، ایشان نماز جمعه را واجب تعیینى مىدانست و خطبهها را به عربى مىخواند و مردم متوجه مضمون آن نمىشدند، آقاى غروى هم مىرفت خارج از شهر نماز جمعه مىخواند و یک قشر و افراد خاصى در نماز جمعه او شرکت مىکردند؛ اما من خطبهها را مفصل مىخواندم و مسائل روز را مطرح مىکردم و فقط جملات: الحمدلله والصلاه على رسولالله، عبادالله اتقوا الله را براى رعایت احتیاط به عربى مىگفتم. (. . ) یک سید بود که حالا فوت شده است و ایشان قبلاً از شاگردان من بودند، ایشان را تحریک کرده بودند که به عنوان مبارزه با شهید جاوید در مقابل نماز جمعه من نماز جمعه شروع کند؛ اتفاقا یک روز آمد خانه من با لحنى خیلى تند و تهدیدآمیز که: من با شیخنعمت ـ آقاى حاج شیخ نعمتالله صالحى ـ که آبروى اسلام را برده مبارزه مىکنم و تو الان باید از او تبرى بجویى، باید یک چیزى علیه او بنویسى! خیلى تهدیدآمیز و از موضع بالا، گفتم: من چیزى علیه او نمىنویسم. بعد همین شخص درس خارج شروع کرد، از طرف آیتالله گلپایگانى هم شهریه مىگرفت و به بعضى طلبهها مىداد، به ایشان گفته بودند که طلبههاى نجفآباد وضعشان خوب نیست و یک شهریهاى درست کرده بودند چهار تا طلبه را دور خودش جمع کرده بود به عنوان درس خارج، بعد هم صحبت این شده بود که ایشان در مسجد بازار نماز جمعه بخواند. مرحوم حاج سید ابراهیم ابطحى به من گفت بله بناست نماز جمعه بخواند، دیگر من یادم نیست که خواند یا نه، مثل اینکه نخواند فقط تهدید و صحبتش بود که ایشان بیاید و نماز جمعه بخواند بعد دیدند زمینه ندارد؛و خلاصه کار آنها نگرفت، اینها مسائل آخوندى بود منتها ساواک از اینها بهرهبردارى مىکرد"، ج1، ص285 ـ 284. در حضور نمازگزاران خطبهاى تحت عنوان حکومت و ولایت ایراد