صفحه ۵۸۷

از: مرکزفقیه عالقیدر، ج 1، ص97. تاریخ: 26849 به: خرما شماره:3875/316 درباره: مسافرت روحانیون به خرما

قرار است عده‌اى از روحانیون افراطى و متعصبین مذهبى از جمله شیخ حسینعلى منتظرى فرزند على ضمن شرکت در مراسم حج ارتباطى با سایر روحانیونى که از زمین‌‌هاى دیگر از جمله شمعدان در این مراسم شرکت می‌کنند برقرار نمایند. خواهشمند است دستور فرمائید از هم‌ ‌اکنون پیش بینى و حتى الامکان تلاش لازم نسبت به مراقبت از اعمال و رفتار و تماس‌‌هاى آنان معمول و نتیجه را اعلام نمایندماجراى تشرف به مکّه مکرمه: "مادرم هم در همان ایام از دنیا رفت ـ خدا رحمتش کند ـ در نجف‌آباد برایش مجلس ختم گرفتیم، یک عده‌اى از قم آمده بودند، اتفاقا مرحوم آقاى حاج غلامرضا قدیرى هم همراه آنان بود. ایام نزدیک ذى‌الحجه بود و حاجیها براى مکه ثبت نام مى‌کردند، مرحوم آقاى قدیرى در جلسه ختم مرا به نام حاج‌آقا صدا زد، من گفتم تا به حال مکه نرفته‌ام، گفت چرا؟ گفتم امکانات نداشتم، آقاى حاج قدیرى گفت من بانى شما هستم که امسال بروید مکه، گفتم به من گفته‌اند حق ندارى از نجف‌آباد بیرون بروى شاید گذرنامه ندهند. گویا این خبر به گوش آنها (ساواک)رسیده بود، یک هفته بعد دیدم یک سرهنگى آمد پیش من و گفت: از طرف تیمسار مقدم آمده‌ام، ایشان گفته‌اند که به شما بگوییم اگر بخواهید به مکه بروید از طرف ما مانعى نیست؛ گویا با این کار مى‌خواستند امتیازى داده باشند. بالاخره آن سال با خانواده که مستطیع بود مشرف شدیم به مکه، البته بعدا در مدینه متوجه شدم که کارهاى من زیر نظر است و براى من مامور گذاشته‌اند؛ جریان کشف آن نیز به این صورت بود که در مدینه متوجه شدم که یک‌نفر نجف آبادى که در نجف ساکن بوده و ظاهرا در مدرسه ایرانیها در نجف دبیر بوده به او گفته بودند برو مکه در فلان کاروان و مواظب فلانى باش، او با ساواک مربوط بوده و از همان جا او را براى کنترل فرستاده بودند، اتفاقا او در مدینه خودش را خیلى به من نزدیک مى‌کرد و با من گرم مى‌گرفت و خودش را معرفى نمود، من به حاج اسدالله شریفى مدیر کاروان گفتم: چرا این آقا را پذیرفته‌اى؟ به عربى گفت: اجبرونى على ذلک ـ مرا مجبور کرده‌اند که او را بپذیرم ـ گفتم: او از مکه آمد در کاروان شما؟ گفت: بله ولى خوب چون کاروان دویست‌نفره بود و هنوز من افراد را خوب نمى‌شناختم در مکه متوجه حضور او نشده بودم. البته دفعه بعد هم که مرا بازداشت کردند ازغندى ـ بازجوى ساواک ـ گفت: من در چندین جاى مکه تو را دیدم ولى براى اینکه ناراحتت نکنم به سراغت نیامدم، بعد گفت: من آقاى ناصرى را ـ که الان امام جمعه شهرکرد است ـ در رمى‌جمرات بازداشت کردم، او در رمى جمرات داشت اعلامیه پخش مى‌کرد؛ او را در حج تحویل یکى از کاروانها داده بودند و بعد که اعمالش تمام شده بود در همان کشور عربستان به یک‌سال زندان محکوم کردند و یک‌سال در آنجا زندانى بود. آقاى مروارید هم به من گفت که من در مکه ازغندى را دیدم که چفیه و عقال و لباس عربى پوشیده بود و یک ریش بزى هم گذاشته بود و در میان حاجیها مى‌گشت"، خاطرات، ج1، ص282 ـ 281. سید حمید روحانى که این روزها مواضع مخالف گذشته‌اش در جلدهاى اول و دوم کتاب بررسى و تحلیلى از نهضت امام خمینى را اختیار کرده است در مجله 15 خرداد در رویکردى متناقضانه علت اجازه‌دادن ساواک به آیت‌الله منتظرى جهت سفر به مکه را این گونه بیان و تحلیل می‌کند: "هدف رژیم این بود که آقاى منتظرى از قم دور باشد و چهره‌هاى مجاهد و مبارزه‌جویى مانند آیت الله ربانى شیرازى به او دسترسى نداشته باشند و نتوانند او را به مبارزه وادارند، از این رو، حضور او در خانه خدا نه تنها براى رژیم شاه خطرى دربرنداشت بلکه در کنار آن براى عوام‌فریبى و تبرئه خود از قانون‌شکنى و آزادى کشی‌ می‌توانستند بهره‌برداری‌هاى ناروا بگیرند و به مبارزان راستین ضربه وارد کنند"، اما با مراجعه به اسناد بعدى ساواک و فعالیت‌هاى سیاسى آیت‌الله منتظرى در سفر حج، چنین تحلیلى کاملاً بی‌اساس است. مجتبوى 26849 از طرف ـ فرشین 26849

ناوبری کتاب