تاریخ: 9247امام خمینى در آئینه اسناد، ج 9، ص447. شماره: 5496/5 ی موضوع: روحانیون افراطی
عصر روز 1247 در حسینیه جلیلی، شیخ عبدالجلیل جلیلى سید مصطفى جزایرى شیخ جلال آل طاهر، انصارى مداح، عبدالخالق تربتی، سید محمد حسینى و یحیى قائمى حضور داشتند، صحبت در اطراف آقاى فلسفى بود جلیلى گفت فلسفى با تیمسار مقدم بد شده است. انصارى گفت علتش سفارشات فلسفى درباره امثال آقاى منتظرى اصفهانى است که آقاى فلسفى سفارش نموده، ولى آنها باز بر علیه دستگاه صحبت میکننددرباره واسطه بودن مرحوم آقاى فلسفى در خاطرات آمده است: "س: چرا آقاى فلسفى را واسطه قرار میدادند؟ مگر ایشان با دربار هم رابطه داشت؟ ج: نه به آن معنا که دربارى باشد، مثلا با تیمسار مقدم یا دیگران تماس میگرفت، تلفن میکرد؛ آقاى موسوى شاهعبدالعظیمى هم بود، اما آقاى فلسفى بیشتر فعالیت میکرد؛ مقدم هم دلش میخواست از همین راهها روحانیت را جذب کند و چنین کانالى را حفظ کند. بر آقاى فلسفى شرایط مختلفى گذشته، یک وقت که کمونیستها و تودهایها خیلى ادا درمىآوردند منبر میرفت و از سلطنت و دولت علیه کمونیستها حمایت میکرد، یک وقت علیه بهاییها سخنرانى کرد، در اوایل شروع نهضت و در جریان انجمنهاى ایالتى و ولایتى منبرهاى مهمى در انتقاد به دولت و حمایت از نهضت داشت، در جریان قیام پانزده خرداد هم ایشان را دستگیر کردند، این آخرها هم که نهضت آقاى خمینى خیلى گل کرد آقاى فلسفى در تهران یک منبر رفت که وقتى این منبر را براى آقاى خمینى نقل کردند ایشان خیلى خوشحال شدند. آقاى فلسفى نمیگفت من با انقلاب مخالفم، با انقلاب همراه هم بود ولى در عین حال با آنها هم مربوط بود. به وزیر بهدارى تلفن میکرد براى اینکه مثلا کسى را ببرند بیمارستان، به وزیر آموزش و پرورش تلفن میکرد، به تلفنهاى او هم تقریبا ترتیب اثر میدادند، در واقع آنها میخواستند یک حلقه ارتباطى با روحانیت داشته باشند؛ در زمان آقاى بروجردى هم اگر ایشان با دستگاه کارى داشت آقاى فلسفى انجام میداد، حتى من شنیدم گاهى آقاى فلسفى از طرف آقاى بروجردى پیش شاه هم میرفت. روى همین جهت آقاى فلسفى با تیمسار مقدم راجع به همین کارهاى سیاسى تماس میگرفت، مقدم هم متقابلا میخواست حتىالمقدور این رابطه را با آخوندها حفظ کند. آنها میخواستند حتىالمقدور کارها با خشونت حل نشود، آنها از اینکه کسى در زندان بمیرد ناراحت میشدند و انعکاس جهانى آن را در نظر میگرفتند، میگفتند در دنیا آبرویمان میرود، مثلا در زندان اوین یکنفر به اسم عباس اشراقى جزو مجاهدین خلق بود، این شخص غش میکرد، یکروز ازغندى آمد و او را آزاد کرد، با اینکه محکوم به حبس ابد بود؛ گفت: یک وقت اینجا میمیرد برایمان در دنیا معرکه میگیرند. اینجورى بودند و نمیخواستند در این رابطهها در دنیا برایشان معرکه گرفته شود"، ج 1، ص 349. . جلیلى گفت علت این بود که فلسفى سفارش آقاى شهاب داماد آقاى خمینى را به آقاى مقدم کرده بود که بگذارند برود قم، آقاى مقدم هم گفته برود و آقاى شهاب در قم باز هم صحبت کرد و به گوش نصیرى رسیده. نصیرى هم مقدم را مورد سرزنش قرار داده که چرا اجازه دادى شهاب به قم برود، آقاى مقدم هم به آقاى فلسفى گفته بود من که نگفتم آقاى شهاب برود قم بماند، گفتم برود و برگردد. جلیلى گفت راستى آقاى منتظرى حالا کجا است.آلطاهر گفت در مسجدسلیمان است جلیلى گفت از آنجا برگشت