صفحه ۲۸۰

جریان بخاری

شب 2شنبه ـ 7145 ـ بعد از شکنجههاى زیاد در پیش از ظهر و بعدازظهر، ساعت 9 شب بود که آقاى ازغندى وارد شد و گفت: "امشب نوشتنى نداریم و حساب قانون هم در بین نیست فقط باید اقرار کنى و یا با زور شکنجه از تو اقرار خواهم گرفت و این دستورى است که من باید اجرا کنم به من گفتهاند تا اقرار نگیرى ول نکن وى آنقدر آن شب تهدید کرد و آنقدر سیلى و شلاق زد که حساب ندارد. بعد از آن (بی‌ادبى است) با زور شلوار مرا کند و نشیمنگاه مرا به بخارى که بدنه آن سرخ بود، چسباند، میگفت: خودت بچسبان، اما چون خودم آنطور که مراد او بود، نمیچسباندم. جلوى من میایستاد و دستان مرا میگرفت و با وضعى که ناگفتنى است، آن عمل را اجرا میساخت. در آن وقت بود که آیه شریفه "یا نارکونى برداً و سلاماً" بر زبانم جارى شد و با وجود زخمها و تاولهاى زیاد، معجزه قرآن آشکار و درد آن بسیار ناچیز بود. بعد از آن اجازه داد که شلوار خود را بپوشم. سپس همان تاکتیکها را از اول شروع کرد و دوباره شلوار مرا کند و به همان تفصیل در مرتبه دوم هم فیلم را اجراء کرد بعد از آن آنقدر سیلى به سروصورتم زد که سرم گیج رفت و ساعت 11 شب بود که به سرباز دستور داد مرا به سلولم برد.

بر روى پا ایستادن و بیخوابی

صبح 7145 بود که پاسبخش در سلول را باز کرد و گفت: براى رفتن به دفتر حاضر شوید. به معیت او به دفتر رفتیم. ساعت9 صبح بود که بازجویى و زجر و شکنجه توسط آقایان مهاجرانى و ازغندى شروع و تا ظهر ادامه داشت. سپس دستور دادند که در نقطه معین بدون حرکت بایستم و به دیوار نگاه کنم و رفتند. هیچ اجازه قدم زدن و یا نشستن و یا رو برگرداندن نداشتم زیرا سرباز مسلح و مراقبت غیرمسلح از این طرف و آن طرف ایستاده و سخت مواظب بودند در حدود 3 بعدازظهر بازجوها آمدند و شروع به بازجویى و شکنجه نمودند تا 5/5 بعدازظهر و همان دستور صبح را دادند و رفتند و در ساعت 9 شب بود که ازغندى آمد و همان جریانات مذکور را بوجود آورد و رفـت. روز بعد ـ 8145 ـ دوباره مثل روز قبل، پاسبخش درب سلول را باز کرد و اینجانب را به دفتر برد و از ساعت 5/8 تا 11 به کار خود از بازجویى و زجر و شکنجه ادامه دادند و بعداً همان دستورهاى روز قبل را صادر کردند و سربازان مسلح هم مو به مو تا 11شب اجراء نمودند. بدین منوال از 12 صبح تا 11 شب بر روى پاى خود ایستاده و بدون حرکت به دیوار مینگریستم و ساعت11شب پاسبخش دوباره مرا به سلولم برد. روز بعد ـ 9145 ـ براى مرتبه چهارم پاسبخش اینجانب را به دفتر برد و همان عملیات را از بازجویى و شکنجه از 9 صبح تا نزدیک ظهر اجراء نمودند بعد از آن همان دستورهاى روز قبل را اجرا نمودند و تا

ناوبری کتاب