َآزادى از زندان قزل قلعهآیت الله منتظری، خاطرات، ج1، 339، 353ـ352.
"آنان قبلاً پیش شرطهایى داشتند از جمله اینکه فعلاً به قم نروید، ولى ما قبول نکردیم؛ و آزادى ما هم معلوم شد موقت بوده است چون بعداً ما را محاکمه و محکوم کردند.
زمانى که مىخواستند ما را آزاد کنند من و آقاى ربانى را با اثاثیهمان در یک ماشین لوکس سوار کردند و بردند منزل آقاى فلسفى تحویل دادند، آقاى فلسفى هم یک ناهار مفصل براى ما درست کرده بود. اتفاقاً آن روز آقاى رشید ترابى که تقریبا فلسفى پاکستان محسوب مىشد ـ از منبریهاى درجه یک منطقه کراچى بود، پسرش هم عقیل ترابى الان هست ـ آنجا بود. ما چند روز منزل آقاى فلسفى بودیم و علما و فضلا به دیدن ما مىآمدند. در آنجا آقاى فلسفى مىگفت: شنیده ام شما در زندان اعتصاب غذا کرده اید، گفتیم: نه ما اعتصاب غذا نکردیم، فقط تهدید کردیم و گفتیم اگر تکلیف ما را روشن نکنید اعتصاب غذا مىکنیم.
بعد از پنج شش ماه که من در زندان ماندم یک روز من و آقاى ربانى و آقاى آذرى را خواستند وقتى به دفتر رفتیم دیدیم آقاى فلسفى و آقاى قائمى آبادان و آقاى آسیدصادق لواسانى و آقاى علوى بروجردى و چند نفر از آقایان دیگر آمدهاند ملاقات ما و گفتند: ما آمدهایم شما را ـ یعنى من و آقاى ربانى شیرازى و آقاى آذرى قمى را ـ از اینجا ببریم و حرف آقایان این است که شما از اینجا که مىروید شش ماه قم نروید؛ ما گفتیم: نه ما چنین التزامى نمىدهیم، ما اگر آزادیم مىخواهیم برویم قم، ما طلبه قم هستیم مىخواهیم برویم قم، ما جایى نداریم که برویم، بالاخره ما آن روز التزام ندادیم و وساطت آقایان به نتیجه نرسید، بعد صحبت محمد شد گفتیم: محمد چطور؟ گفتند: محمد هم بعد کارش را درست مىکنند، من و آقاى ربانى و آقاى آذرى آن روز سرسختى کردیم و آقایان رفتند. بعد هم محمد را بردند براى محاکمه و به سه سال محکومش کردند، آقاى آذرى را زودتر از ما آزاد کردند و من و آقاى ربانى بیشتر ماندیم". (س ش93)