صفحه ۲۵۹

اقدام مرحوم آیت‌الله العظمى حکیم جهت استخلاص آیت‌الله منتظرى و آیت‌الله ربانى شیرازى از زندانخاطرات، ج2، ص 838، در این باره در خاطرات آمده: "آقاى ابراهیم امینى پدرم را برده بود پیش مرحوم آیت‌الله آقاى حاج سیداحمد خوانسارى و ایشان تلفن کرده بودند به آقاى فلسفى که با مقامات صحبت کند که اجازه دهند افرادى با من ملاقات کنند، آنها گفته بودند: به پدر و اقوامش اجازه ملاقات نمی‌دهیم ولى شما یک‌نفر را معین کنید تا با او ملاقات کند، آقایان هم آقاى امینى را معین کرده بودند، چون آقاى امینى پدر مرا برده بود خانه آقاى فلسفى و آقاى خوانسارى، لذا آنها گفته بودند خوب خودت برو با او ملاقات کن و خبر سلامتى او را بیاور، وقتى آقاى امینى آمد دکتر جوان گفت ایشان به ملاقات شما آمده‌اند، و من وحشت کردم و پیش خود گفتم آقاى امینى خودش از آن یازده‌نفر است و تحت‌تعقیب است چطور به اینجا آمده! بالاخره ایشان آمد، حال و احوال کرد و گفت: پدرتان ناراحت بوده است، گفتم: بگویید ناراحت نباشند من حالم خوب است، حالا دکتر جوان هم نشسته بود، بعد دکتر جوان رفت در اتاق دیگر تلفن کرد که جناب تیمسار ملاقات انجام شد حالا بگذارم برود، او هم لابد گفته بود بگذار برود، بعد گفت آخه این هم از همانهاست، من صداى جوان را شنیدم و به آقاى امینى که نمی‌دانست قضیه از چه قرار است فهماندم که خلاصه تو هم اسمت اینجا هست، بعد گویا گفته بودند که چون ایشان را به عنوان ملاقات فلانى فرستاده‌اند اگر او را نگه دارید درست نیست، فعلا بگذارید برود و بعد تعقیب و دستگیرش کنید. خلاصه آقاى امینى رفت بعد بلافاصله می‌ریزند در مدرسه فیروزآبادى که آقاى امینى را بگیرند بیاورند، ایشان هم چون گوشى را دستش داده بودم به دست آنها نمی‌افتد، بالاخره آقاى امینى فرارى شد، آقاى مشکینى، آقایان خامنه‌اى‌(سیدمحمد و سیدعلى) و آقاى هاشمى هم فرارى شده بودند و در این رابطه کسى دیگر گرفتار نشد. بعد از پنج‌شش ماه که من در زندان ماندم یک روز من و آقاى ربانى و آقاى آذرى را خواستند وقتى به دفتر رفتیم دیدیم آقاى فلسفى و آقاى قائمى آبادان و آقاى آسید صادق لواسانى و آقاى علوى بروجردى و چند نفر از آقایان دیگر آمده‌اند ملاقات ما و گفتند: ما آمده‌ایم شما را ـ یعنى من و آقاى ربانى‌شیرازى و آقاى آذرى‌قمى را ـ از اینجا ببریم و حرف آقایان این است که شما از اینجا که می‌روید شش‌ماه قم نروید؛ ما گفتیم: نه ما چنین التزامى نمی‌دهیم، ما اگر آزادیم می‌خواهیم برویم قم، ما طلبه قم هستیم می‌خواهیم برویم قم، ما جایى نداریم که برویم، بالاخره ما آن روز التزام ندادیم و وساطت آقایان به نتیجه نرسید، بعد صحبت محمد شد گفتیم: محمد چطور؟ گفتند: محمد هم بعد کارش را درست می‌کنند، من و آقاى ربانى و آقاى آذرى آن روز سرسختى کردیم و آقایان رفتند. بعد هم محمد را بردند براى محاکمه و به سه‌سال محکومش کردند، آقاى آذرى را زودتر از ما آزاد کردند و من و آقاى ربانى بیشتر ماندیم"، ج1، ص 339 ـ 338.

تاریخ:1345
بسمه تعالى

جناب مستطاب ثقة الاسلام والمسلمین آقاى سید جمال الدین صهرى

پس از ابلاغ سلام و استعلام از حالات شریف بر مرقومه که آقایان علما و طلاب حوزه علمیه اصفهان امضا نموده‌اند اطلاع حاصل از گرفتارى آقاى منتظرى و آقاى ربانى تذکر داده بودید، روزى که خبر محبوس‌شدن ایشان و دیگر آقایان شنیده شد موجب ناراحتى و تأثر شدید گشته و آقاى سفیر کبیر را طلبیده و دربارة افراج از کلیة آقایان مذاکرات اکیده نمودم و قول دادند که به تهران حرکت و با مقامات مربوطه صحبت نمایند و تاکنون به عراق مراجعت ننموده‌اند و نامه در این خصوص نیز به حضرت آیت‌الله آشتیانى نوشته که ایشان هم با مسئولین مذاکره فرمایند و به هر نحوى هست آقایان را مستخلص کنند و از اقدامات خود مضایقه نداشته و ندارم وان شاء الله تعالى با توجهات حضرت ولى عصر اروحنا فداه اقدامات منتج خواهد شد و از ادعیة خود فراموشم نفرمایید کما لا انساکم.

ناوبری کتاب