امنیت آن منطقه را حفظ کنید! خداحافظ شما!" این را گفتم و بلند شدم که بیایم بیرون. با این برخورد یکدفعه او جا خورد، انتظار چنین برخوردى را نداشت، گفت: آقا من که غرضى نداشتم، من مخلص شما هستم، بفرمایید بنشینید و خلاصه کوتاه آمد. بعد گفتم: "چهارتا بهایى آمده اند اینجا براى شما جو درست کرده اند شما هم باورتان آمده است، اگر من نبودم مردم تا حالا خانه هاى اینها را خراب کرده بودند، هر تکه گوشت بهاییها دست یک کسى بود، من جلوى آنها را گرفتم، حالا عوض اینکه از من تقدیر و تشکر بکنید این جور برخورد مى کنید!" بالاخره جلسه جالبى بود.
در آن زمان بیشتر افراد در مقابل اینها خاضع بودند، آن جلسه جلسه مهمى بود چندتا سرهنگ و سرتیپ در آن جلسه بودند، گویا سران شهر اصفهان در آنجا کمیسیون داشتند، بالاخره در نهایت معذرت خواهى کردند گفتند ما مى خواهیم یک وقت آشوب و خونریزى نشود، گفتم ما هم همین را مى خواهیم، ما در حفظ امنیت از شما سهم بیشترى داریم، اگر شما دزدها را مى گیرید ما راهى را به مردم یاد مى دهیم که کسى دزدى نکند. البته بعدا معلوم شد سران بهاییها در ارتباط با جریان نجف آباد خیلى اعتراض کرده بودند و بعضى از سران و امراى ارتش که بهایى بودند به شاه نامه نوشته بودند که فلانى اوضاع نجف آباد را به هم زده است". خاطرات ج1، ص 181 ـ 180.
سخنرانى خرداد 1342 آیتالله خمینى و بازداشت، اعتراض و تحصن بیسابقه در نجفآباد
پس از این سخنرانى رئیس دادگسترى قم به وزیر دادگسترى میگوید: نمیتوان حکم دستگیرى آیتالله خمینى را به دلیل حمایت افکار عمومى از ایشان صادر کرد. وى به جملهاى از آیتالله منتظرى استناد کرده است که کوچکترین اقدام علیه آیتالله خمینى موجب خواهد شد که مراجع خون دولت را مباح شمرند، (س ش 3).
آیتالله خمینى در13 خرداد 1342 سخنرانى کوبندهاى بر علیه حاکمیت شاه انجام میدهد که در پى آن 15خرداد همان سال دستگیر و به تهران اعزام میشود. آیتالله منتظرى که در سفر تبلیغى