مبارزه با بهائیت و اولین احضار
اگر بخواهیم مبارزه با مسلک بابیت و بهائیت را گذاشته از جنبة مذهبى آن، سیاسى هم قلمداد کنیم، پیشینة مبارزات آیت الله منتظرى نزدیک به 60 سال پیش بر میگردد. زمانى که بهائیان در شهر نجف آباد پایگاه مذهبى تدارک دیده و توانسته بودند به راحتى افرادى را به خود گرایش دهند. علماى بزرگ نجف آباد راه مبارزه فرهنگى با این مسلک را پیشه کرده و گذشته از آن به مبارزه منفى هم روى آوردند. عوامفریبى و استفاده از این شگرد راه گذشته، حال و آینده مذاهب، ادیان و عقاید خرافى و ساختگى است. بهائیان هم براى فریب مردم عوام و تقدس بخشى به خود و عقایدشان از این شگرد بهره بردهاند دربارة یکى از این شگردها آیت الله منتظرى به راوى فرمودند: "ملا زینالعابدین از بانیان و مروجان بهائیت در نجفآباد بود وى که امام جماعت مسجد بازار بود تونلى از کوچه روبروى مسجد از منزل خود حفر کرده بود. گاه مردم به درب منزلش میرفتند وى میگفت: بروید مسجد الآن میآیم. سپس از تونل خودش را زودتر به مسجد میرسانید مردم که این صحنه را بیخبر از همه جا میدیدند او را مقدس فرض میکردند و افکار و عقایدش را میپذیرفتند. ملا زین العابدین سرانجام توسط مرحوم آقا نجفى در اصفهان محکوم به اعدام شد که به بغداد فرار کرد و نزد میرزا بهاء آمد و کاتب وى شد که گفته شده کتاب "اقدس" یا "ایقان" بهاء به خط اوست". دربارة سند مکتوبى که از تقابل فرهنگ و علمى آیت الله منتظرى با این مسلک به جاى مانده میتوان به جزوة 24 صفحهاى با نام "مناظرة مسلمان و بهائی"، اشاره داشت. که در ابتداى آن آمده است:
"الحمدلله والصلوة على رسول الله وعلى آله امناء وحیالله الى یوم لقاء الله و بعد. چندى قبل در نجفآباد ما، جوانى پاک فطرت پس از مدتها که طریق بهائیت را میپیمود، به شاهراه اسلام مهتدى گشت، سپس به تهران مسافرت کرده رفقاى دیرینش او را به حضور در یکى از محافل بهائیها دعوت، اتفاقاً عبور حقیر هم به تهران افتاده، خود را موظف دیدم در مجمع مذکور حاضر شوم، تا اینکه شخص نامبرده را از پشت هماندازیهاى مبلغین طرار، آسیبى نرسد. دو شب حاضر و در این دو شب، به سه نفر از مبلغین آنان برخورد کردم.
شب اول از مسائل مختلفه صحبت به میان آمد. برخى غیرمربوط به مقصد، و برخى شرحش محتاج به تألیف کتابى بزرگ، که فعلاً نه مجال تألیف ونه بودجة نشر آن را دارم، کتابهاى زیادى هم در آن موضوعات تألیف شده.
شب دوم براى اینکه از تشتت در سخن، چنانچه داب مبلغین حضرات است، جلوگیرى کرده باشم، گفتم ما حُفِظَ فَرَّو ما کتِبَ قرَّ،