دیباچه:
از میان شاخصهاى با اهمیت تاریخ که بدان قداست میبخشد میتوان به عبرتآموزی، بنمایگى و تفکر در آزمون و خطاى آن نام برد که براى زنجیره انسانهاى پیش رو خمیر مایه، و شاقول و رصدگاه قابل اتکایى است و هر آن چه حوادث پى در پى در این زنجیرة به هم پیوسته رو به تزاید و افزایش است نیاز انسانها بدان هم بیشتر و بیشتر نمود پیدا میکند. تاریخ خود به خود که بیزبان است و یک نماد؛ اما انسانها هستند که موضوع آنند و آنها هستند چه خوب چه بد و چه سفید و چه سیاه و چه خاکستری، که آن را میسازند و در حالى آن را تحویل نسل آینده میدهند که خود فرصت بازگشت به آنچه کردهاند ندارند و این قصه براى ما هم سر دراز دارد. روشن آنکه، تاریخ نقشى عظیم در رهبرى و هدایت ما دارد و گسست از تاریخ یعنى بریدن از بنمایهها و سنگ بناها و بریدن از امرى فطری، درونى و ذاتی. و بدتر از آن تاریخ را دستمایه اغراض و امیال سیاسى قرار دادن و آن را آلوده به تحریف کردن و تاریخ را با دستور نوشتن و از آن بدتر و بدتر! سانسور آن و در کنج پستوهاى بایگانیخانهها گزاردن تا کسى از آن بهره نبردن و عرصة خالى محل جولان "لاحقین" شدن و انقلاب را وامدار خود جلوه دادن و سرانجام سکوت "سابقون" از درد ناچارى و حجب و حیا!؛ و آنانى که این تاریخ پرفراز و نشیب را ندیدهاند ـ که بدانها نسل سومى گویند ـ مجبورند از انقلاب، ارزشها و شعارهاى اصیل آن فقط مقدارى در ره توشه خود بهره گیرند که "لاحقین" میگویند؛ آنانى که خود را صاحب اصلى این پدیده پندارند و به دنبال القاى آن به پندار امروزیهاى دور از آن زمانة پرغوغا!