صفحه ۹۶

او مثالی از وحی و حامل وحی (جبرئیل) به طرف حس باطنی او متمثل می‎گردید و نیروی حس ظاهری (هم) رو به بالا ربوده می‎شد و برایش صورتی که از معنای خود و روح حقیقی خود عاری نبود تمثل پیدا می‎نمود، نه همانند صورت خواب ها و خیالات عاطل و بی معنا؛ و در نتیجه برای نیروی حس ظاهری، حقیقت ملک به صورت محسوسش به حسب آنچه ملک تاب آن را داشت (مثل صورت انسانی صالح نه انسان غیرصالح) تمثل می‎کرد پس ملکی از ملائکه الهی را به صورتی که در عالم امر داشت می‎دید و (صورت) کلامی مسموع را پس از اینکه آن (معنا و) وحی ای معقول بود می‎شنید، یا لوح نوشته ای را در دست فرشته می‎دید. بنابراین آن کسی که به او وحی می‎شد (که همان انسان اکمل روزگار است) در آغاز (در عالم عقل) با مرتبه عقل و روح عقلانی خود با ملک مرتبط می‎شود و از او معارف الهی را می‎گیرد و با بینائی عقلی خود آیات بزرگ پروردگار را مشاهده می‎کند و با شنوائی عقلی خویش کلام رب العالمین را از روح اعظم (و بزرگ ترین ملک) می‎شنود، سپس هنگامی که از این جایگاه بلند الهی (به عالم مثال) فروآمد برای او فرشته به صورتی که با حس (باطنی) او احساس می‎شود تمثل می‎یابد، سپس به حس ظاهریش به هوا (هم) سرازیر می‎گردد. و همچنین است سخن درباره کلام او، بنابراین او صداها و حروفی منظم (و فصیح و بلیغ) را که شنیدنی است می‎شنود که شنیدن آن ها مخصوص به خود اوست نه کس

ناوبری کتاب