هر بدنی که به آن فرشته ای از فرشتگان مضاف و منسوب است؛ همانا آن (بدنی مثالی و) مانند بدنی است که در نشئه آخرت محشور میشود. اما ذوات و جهات حقیقی فرشتگان، آنها اموری قضائی، قولی هستند (که از عالم امر و قضای ربانی و فرمان "کن فیکون" و اموری بسیط و بدون ماده و احکام ماده میباشند) و اما ذوات و جهات اضافی آنها، اموری خلقی، قدری هستند (که مفصل و دارای تقدیر و با توجه به ظروف قابلی و اسباب و شرائط خاص تنزل و تحقق مییابند) و از آنها فرشتگان لوحی سرچشمه میگیرند و بزرگترین آنها اسرافیل صاحب صور شاخص (شیپوری که از بالا تا پائین عالم کشیده شده و محیط بر آن است) میباشد، و به زودی در مباحث معاد و حشر اجساد به حقیقت صور او اشاره میشود. پس این ملائکه لوحی، کلام الهی و علوم لدنی را از ملائکه قلمی (که واسطه در نگارش کتاب تکوینی هستند) میگیرند و آنها را در صحیفه های الواح قدری کتاب خود (به طور تفصیل) ثبت میکنند؛ و همانا پیامبر در معراج خود با صف اول از ملائکه (که همان ملائکه قلمی میباشند) ملاقات مینمود و روح القدس (جبرئیل) را در بیداری مشاهده میکرد؛ پس هرگاه روح نبوی به عالم آنان که عالم وحی ربانی است میپیوست کلام حق تعالی را میشنید، و کلام الله همان اعلام حقایق است با مکالمه حقیقی (که در آن کلام عین فهم است) و آن همان افاضه و استفاضه در مقام (قاب قوسین أو أدنی) است، و آن مقام قرب و نشستنگاه صدق و معدن وحی و الهام میباشد. و چنان که گذشت،