و حس و تخیل روی گردانید و با تمام رخ خود به جانب حق تعالی و برابر عالم ملکوت متوجه شد و روی آورد به سعادت نهائی میرسد و در نتیجه برای او سر ملکوت فاش میگردد و قداست و نزاهت عالم لاهوت (عالم اسماء و صفات حق تعالی) بر آن انعکاس مییابد و آیات بزرگ عجیب الهی را نظاره میکند؛ چنان که خداوند سبحان فرمود: (لقد رآی من آیات ربه الکبری) . سپس که این روح به خاطر قوی بودن ارتباطش با مافوق خود، موجودی قدسی، دارای قوائی شدید و نورافشانی قوی نسبت به مادون خود گردید، هیچ شأنی او را از شأن دیگر باز نمی دارد و جنبه زبرین (ملکوتی) آن وی را از جنبه زیرین (مادی) منع نمی کند؛ پس حافظ هر دو طرف گشته و نیرویش هر دو جنبه را میگسترد، به علت شدت تمکن و استقراری که در مرز مشترک بین عالم ملک و ملکوت پیدا نموده است، نه همچون روح های ضعیف که وقتی به سمتی میگراید سمت دیگر از آن پنهان میگردد و هرگاه به قوه ای از قوای ادراکی تکیه کرد از قوه ادراکی دیگر غافل میماند. پس این روح قدسی که هیچ کاری آن را از کار دیگر باز نمی دارد و هیچ نشئه ای وی را از نشئه دیگر رویگردان نمی کند و معارف الهی را نه با آموزش بشری بلکه از سوی حق تعالی دریافت مینماید تأثیرش به قوایش تعدی کرده و صورت آنچه را با روح قدسی خود مشاهده نموده برای روح بشری اش متمثل میشود و از آنجا (هم) به ظاهر هستی بروز میکند و نتیجتا برای حواس ظاهری