نباید کردن او را تا این معنا حاصل شود و چنان پندارد که این مسائل کسی از دور در دل او میافکند".
توضیح : مراد او از پندار، ادراک غیرمطابق با واقع نیست؛ بلکه به قرینه صدر کلامش که گفت: "به سبب اتصال به عالم عقل و جواهر فرشتگان..." و دیگر کلمات او، مراد او از آن، نوعی تمثل است. مؤید این مطلب عباراتی است که از شیخ الرئیس پیش از این نقل گردید و شیخ اشراق هم در اینجا به آنها نظر دارد.
او نیز در فصل چهارم از همان رساله میگوید:
"و در ذات نفوس سماوی صورت جزویات و حوادث که در مستقبل زمان در عالم کون و فساد پدید میآید حاصل است... پس به سبب اتصال نفوس ارضی با آن نفوس و مناسبت ایشان در جوهریت و علیت و معلولیت و دیگر اسباب، آن صورت ها گاهگاه نیز در انسان پدید آید... مثلا چنان که دو آئینه در برابر هم بدارند یکی منقش باشد به صورت ها و یکی ساده صیقل داده، ساده نقش را قبول کند، همچنین صورت جزویات که در نفس سماوی حاصل است که از صورت های آن آئینه منقش در این ساده صیقلی پدید آید... حواس آدمی ظاهر و باطن شواغل اند هر نفس انسانی را از کار خویش به حکم آنکه کار او جولان کردن است در عالم روحانی به تصور معقولات و در ابتدای کار از آنجا آمده است و اینجا غریب و بیگانه است، پس چون حواس، معطل شوند و او را منع نکنند تا به کار خویشتن پردازد