الانسان الکامل بمنزلة محل فص الخاتم من الخاتم لایفضل بل یکون علی قدره و شکله من الاستدارة ان کان الفص مستدیرا او من التربیع والتسدیس والتثمین و غیر ذلک من الاشکال ان کان الفص مربعا او مسدسا او مثمنا او ما کان من الاشکال فان محله من الخاتم یکون مثله لاغیر، و هذا عکس ما تشیر الیه الطائفة من أن الحق یتجلی علی قدر استعداد العبد و هذا لیس کذلک فان العبد یظهر للحق علی قدر الصورة التی یتجلی له فیها الحق..."
او پس از اینکه درباره گنجایش زیاد قلب انسان کامل و عارف حقیقی سخن گفته و بیان داشته که قلب او ظرفیت حق تعالی و اسماء و صفات او را دارد، چنین میگوید:
"و بنابر این که تجلی حق تعالی (که قلب انسان کامل گنجایش آن را دارد) در صورت های گوناگون جلوه گر میشود پس ضرورتا قلب عارف نیز (به تبع آن) به حسب صورتی که تجلی حق تعالی در آن وقوع مییابد بسط و قبض پیدا مینماید و از قلب چیزی از صورتی که تجلی در آن رخ میدهد افزون نمی آید (و قلب و جلوه حق که برای او آشکار شده به اندازه هم خواهند بود) زیرا قلب عارف یا انسان کامل همانند جای نگین انگشتر از انگشتر است که (جای نگین از نگین) بزرگتر نیست، بلکه جای نگین به اندازه نگین و به شکل آن است که اگر نگین دایره ای باشد جای آن نیز دایره شکل است، و اگر نگین چهار گوش یا شش گوش یا هشت گوش یا دیگر اشکال باشد جای