صفحه ۳۳

و این تبعیت مانند تبعیت علم نسبت به معلوم است که در عین اینکه علم به هر چیزی مطابق با آن است ولی ویژگی های معلوم - مانند جوهر یا عرض و ثابت یا متغیر بودن معلوم - موجب نمی گردد که لزوما علم به آن هم مانند آن، جوهر یا عرض و ثابت یا متغیر، باشد. بنابراین هرچند فرهنگ و زبان خاص، محدودیت ویژه شکلی را برای وحی فراهم می‎نماید ولی این محدودیت به لحاظ شکلی بودن سبب نمی شود تا مفاد وحی و محتوای آن در تنگنای آن محدودیت گرفتار گردد. اگر این چنین بود لازم می‎آمد وحی هایی که تحقق می‎یابد هیچ افزایش علمی، فرهنگی و هیچ تکاملی را برای امت انبیاء، که پیش از بعثت، آنان در سطح پایین تر علمی و فرهنگی بودند، به وجود نیاورد؛ در حالی که اساس غائی و هدف از وحی، ارتقاء دادن سطح دانش و فرهنگ که عقل بالفعل و فعال جامعه است می‎باشد، تجربه و واقع هم بدین گونه بوده است. علاوه بر این که اگر این چنین می‎بود تأویل که عکس تنزیل و از ظاهر متن وحی به باطن و عمق معنای آن رسیدن است چگونه ممکن می‎بود؟ لطف تعبیر به "انزال" و "تنزیل" و "نزول" و مشتقات آن نسبت به متن وحی، در همین در تنگنا قرار نگرفتن است که همان مفاد و محتوا "هوهو" فرو آمده است بدون هیچ دگرگونی در آن.

پس خلاصه این که پیامبراکرم (ص) در فضای وحی و داده ها و مواهب علوم غیبی، قابل و متأثر و متولد و فرزند وحی است نه فاعل و مؤثر و مولد آن؛ و اتحاد فاعل و قابل و یکی بودن آن دو در رتبه هم

ناوبری کتاب