حال کشف به خصوص کشف تام و اتم نبوی باید وجودداشته باشد چندان سازگاری ندارد تا در نتیجه آن حالت بتواند در رنگ دادن به حقیقت دریافت شده، نقش ایفا نماید؛ هرچند ممکن است موضوع آن حقیقت کشف شده، خصوص قضیه و چیزی باشد که قبل از حالت کشف و وحی، ذهن و نفس را به خود مشغول داشته یا نسبت به آن سرور یا اندوه وجود داشته است.
و به صرف اینکه وحی امری حادث باشد نمی توان گفت که: براساس این قاعده که "هر حادثی مسبوق به ماده و مدت است" وحی هم باید مسبوق به ماده و مدت باشد و در نتیجه مطابق با شرایط موجود مادی که شخص گیرنده وحی دارد، رنگ و لعاب وحی هم همگون شده و وحی اثر میپذیرد؛ زیرا وحی کننده خدای قدیم و ازلی است و هرچند تحقق و خارجیت آن علاوه بر وحی کننده متوقف بر وجود گیرنده وحی است که وجود او در نظام وجود مسبوق به ماده و مدت یعنی وجود آباء و اجداد طاهرینش میباشد، لیکن وحی که امری الهی و مجرد است و از بالا به پائین القاء شده است هیچ گاه رنگ و بوی مادیت به خود نمی گیرد.
تجرد وحی و شرایط مادی آن
البته وحی به لحاظ فرهنگ و زبان مردم و تابع آن، نازل میشود؛ ولی این تبعیت یک تبعیت شکلی است نه تبعیت جوهری، بدان گونه که به آن اشاره شد؛ و شاید مقصود از تبعیت که گفته شده همین باشد.