از دو صد رنگی به بیرنگی رهیست ____ رنگ چون ابرست و بیرنگی مهیست هرچه اندر ابر ضوء بینی و تاب ____ آن زاختر دان و ماه و آفتاب چینیان چون از عمل فارغ شدند ____ از پی شادی دهلها میزدند شه در آمد دید آنجا نقشها ____ میربود آن عقل را و فهم را بعد از آن آمد به سوی رومیان ____ پرده را بالا کشیدند از میان عکس آن تصویر و آن کردارها ____ زد برین صافی شده دیوارها هرچه آنجا دید اینجا به نمود ____ دیده را از دید خانه میربود
شعاع نامتناهی قدرت وحی کننده
خلاصه این که: همان نیرویی که حقیقت و معنای عقلی را با کشف معنوی بر مرتبه عقل پیامبراکرم (ص) فرو میفرستد و هویدا میکند همان آن را با کشف صوری تنزل و صورت داده و در عالم خیال و مثال و حس او هم فرو میفرستد؛ و چنان نیست که آن نیرو که تا مراتب زیرین هستی هم حضور دارد تا فضای عقل پیامبر(ص) او را همراهی کرده و از آن پس او را و مضمون وحی بی صورت را رها کرده باشد تا به خاطر اینکه درک مضمون آن معنای بلند عقلی که در خور فهم مردم نیست برای آنان قابل فهم گردد احتیاج به صورت بخشی آن توسط پیامبر(ص) باشد. مگر آن مبدأ غیبی که وحی میکند و معنا و مضمون را با کشف معنوی برای پیامبراکرم (ص) هویدا میکند عاجز از این است که آن معنا را تنزل داده و با کشف صوری آن را در ظرف خیال