1 - در طریقه تفکر و اندیشه، سیر و حرکت در مراحل و مراتب علمی از پایین به بالا است، یعنی انسان طبق ترتیبی که در نکته اول به آن اشاره شد ابتدا با مواجهه با محسوسات، ادراک حسی نسبت به چیزی پیدا میکند و از ادراک حسی آن به ادراک خیالی اش و از آن به ادراک عقلی آن راه مییابد و از محسوس و جزئی به معقول و کلی میرسد، ولی در طریقه دوم امر برعکس است و انسان در آغاز با عقل و قلب، معنای غیبی موجود در عالم عقل و بالا را با کشف معنوی ادراک میکند و در مرتبه بعد همان معنا را در مرتبه خیال خود با کشف صوری، به صورتی خیالی متناسب با آن معنا مییابد و مثلا در قالب شکل یا الفاظ و عبارات و صوتی همانند اشکال، الفاظ و عبارات و اصواتی که در عالم رؤیا دیده یا شنیده میشوند درمی آید و پس از آن به صورتی محسوس، محقق و ادراک میشوند.
2 - در طریقه تفکر و اندیشه، شخص متفکر و اندیشمند در هنگامه تفکر و اندیشه در حجاب خود و اندیشه خود غوطه ور است و از پس ابر تفکر ومفاهیم ذهنی خود و علوم حصولی که دارد حقیقت را جستجو میکند؛ و از این رو علوم و معارف فکری خود را به خودش و اندیشه اش مستند میکند و میگوید: "من فکر میکنم و میاندیشم و به این نتیجه رسیده ام." و طبعا خطا هم در این راه امکان مییابد؛ چون فکر و مفاهیم ذهنی غیر از حقیقتی است که در پس آن ها جستجو میگردد. از این رو گاه آن مفاهیم با آن حقیقت مطابق در میآید و گاه مخالف. ولی در طریقه کشف، حجابی بین شخص مکاشف و بین