خلاصه کلام
جمع بندی مطالب:
1 - از تمام عبارات حکماء و عرفاء برمی آید که جملگی آنها نفس نبوی را در فضای وحی، قابل و تلقی کننده میدانند نه فاعل و القاء کننده، و آنها وحی را به "وحی صریح" که محتاج به تأویل نیست و "وحی غیرصریح" - که مانند خوابی که محتاج به تعبیر است آن هم محتاج به تأویل میباشد - تقسیم کرده اند.
2 - وجود صور مثالی و مقداری که عاری از ماده اند، در عالمی فراتر از عالم ماده و طبیعت به وجودی مستقل چنان که حکمای اشراقی و تابعان حکمت متعالیه و عارفان میگویند، یا به وجودی به تبع وجود نفوس عالیه چنان که حکمای مشائی میگویند، قابل انکار نیست.
3 - همان طور که کشف معنوی به واسطه اتصال به عالم عقل و دریافت معنا ممکن است کشف صوری نیز به سبب ارتباط با صور مثالی موجود در مافوق عالم طبیعت و گرفتن صورت و قوالب الفاظ معنا از آنجا امکان پذیر است.
4 - فاقد شیی معطی آن نیست و موجودی که بالقوه است برای خارج شدن از قوه به فعلیت محتاج به موجودی فراتر و برتر است که با افاضه فیض خود آن موجود را به فعلیت برساند. بنابراین نفس پیامبر(ص) که در دل این عالم خاکی تکون یافته است و به خودی خود