و عمیقا و بیشتر با سعادت و شقاوت انسان پیوند دارند، خطا و نقص و حداقل احتمال آن رواتر است؛ زیرا وقتی کشف و وحی در اموری پائین راه یابد راهیابی آن در امور بالاتر اولی و اقرب است. ممکن است اصل وجود مبدأ و معاد از طریق برهان عقلی اثبات گردد و مراد جدی گوینده از آیات مربوط به آنها بدان طریق کشف شود و خطا در آنها با ترازوی عقل صائب سنجیده و مهار گردد؛ ولی در امور تعبدی نهان و جزئیات معاد که در چنبره عقل نظری و عملی و شبکه برهان درنمی آیند چون "الجزئی لایکون کاسبا و لا مکتسبا"، چگونه خطا و احتمال آن نفی میگردد؟ آیا در مورد آنها به هر دلیلی، راهی جز صحه گذاردن بر کشف نبوی و خطا و ناقص نشمردن آن وجود دارد؟ اگر وحی و اخبار نبوی از این امور جزئی، قابل اعتماد و صحه گذاردن هستند پس چرا نسبت به امور جزئی دیگر همچون "هفت آسمان" این گونه نباشد؟
فرق بین احتمال خطا در قرآن و انقسام آیات آن به محکم و متشابه و ناسخ و منسوخ
بدیهی است بین راهیابی خطا در آیات قرآن و انقسام آنها به محکم و متشابه و ناسخ و منسوخ، از زمین تا آسمان فاصله است؛ زیرا خطای آیه به معنای عدم مطابقت آن با واقع است و احتمال چنین امری موجب سقوط اعتماد به قرآن است، ولی متشابه و منسوخ بودن آیه به معنای عدم مطابقت آن با واقع نیست تا چنان محذوری را به دنبال