نیست. نکته این است که مسلمانان و اکابر علم و عرفانشان، قرن ها با این گونه احادیث زیسته اند و بدانها باور داشته اند و آنها را مطلقا منافی ایمان و نبوت ندانسته اند. نکته این است که مردی چون ابن عربی (و چون او بسی بسیار) مؤمنانه باور داشته اند که پیامبراکرم (ص) حتی دانش زمانه خود را (در طب و نجوم و گیاه شناسی و...) نمی دانسته است. چه برسد به دانش های دوران های دیگر. و این اعتقاد را نه موجب ضعف ایمان و نه مایه وهن نبوت دانسته اند.
مگر قصه غرانیق (دخالت شیطان در وحی نبوی) را کثیری از علمای عامه باور نداشته اند (از جمله غزالی، ابن تیمیه، مولوی)؟ و مگر بعضی از علماء شیعه به تحریف قرآن قائل نبوده اند؟ ممکن است شما آن عقاید را درست ندانید، اما جای انکار نیست که کثیری از مسلمانان، آن هم بزرگانشان بر آن اعتقاد بوده اند و آن را منافی با مسلمانی و وحی نبوی ندانسته اند. و همچنان به قرآن و اسلام متمسک و مؤمن مانده اند. نیز مهم آن است که هیچ کس را به خاطر قول به تحریف قرآن یا قبول قصه غرانیق... تکفیر نکرده اند و از دایره مسلمانی بیرون ننهاده اند.
و سخن پایانی اینکه: اسلام را در همین رنگارنگی اش باید دید. اسلام فقط آن نیست که امروز حوزه های شیعی ایران یا حوزه های وهابی عربستان میآموزند. اسلام مجموعه درک ها و تفسیرهایی است که تاکنون از اسلام شده است (مسیحیت هم، یهودیت هم، مارکسیسم هم...).