بود. بقیه همه دائرمدار تجربه ها و واکنش های او بود. این معلم چنان مهیا و مجهز بود که نیک میدانست چه بکند و چه بگوید. و البته بشر بود، با همه احوال بشری. گاه دروس عالی میداد و گاه اسیر شاگردان شیطان میشد. گاه بر سر وجد میآمد و گاه دچار ملال میشد. گاه سخن را پست میکرد و گاه اوج میگرفت. چون زنبوری از همه چیز تغذیه میکرد: از کشف های متعالی معنوی و از پرسش ها و واکنش های شیطنت آمیز و خصمانه مخاطبان و از معلومات خود. و البته سر رشته نهایتا به مبادی عالیه و از آن جا به مبدأالمبادی و غایة الغایات میرسید که برگی بی اذن او از درخت نمی افتد و زنبوری بی وحی او عسل نمی دهد.
البته قرآن محصول حالات ویژه پیامبر است، اما چنان نیست که هرچه در آن است فروتر از سخنان دیگر پیامبر باشد. آیا سوره (تبت یدا ابی لهب و تب ) در دلالت و عبارت و بلاغت، برتر از سخنان غیرقرآنی پیامبر است ؟ باری اینها دو مدل از وحی است: مدل من که با تجربه زنده پیامبر و با مابعد الطبیعه حکیمان مسلمان و تأویل عارفان سازگارتر است، و مدل شما که متعلق به جهانی اسطوره ای و مناسب با بینش اهل حدیث است. شما میگویید خدا همه کارها را به وساطت جبرئیل میکند. من میگویم همه کارها را به وساطت پیامبر میکند، پیامبری که جبرئیل هم جزئی از اوست. "تا که قبول افتد و چه در نظر آید"."