صفحه ۱۶۲

جانبه دارد، و چون خورشیدی همه آفاق را روشن کرده است. به هرجا روکنی با او روبرو می‎شوی. باد و باران را او می‎فرستد، گیاهان را او می‎رویاند، جان ها را او می‎دهد و می‎ستاند، زندگی کاروانی است روانه به مقصدی، آدمی را بیهوده نیافریده اند. چشمان ناظری در عالم هست که نیک و بد را تمیز می‎دهد. به خود می‎نگرد که روزی یتیمی بینوا و گمراه بود و اینک دلی روشن و جانی هدایت یافته و همسری ثروتمند دارد و این همه را از خدا می‎بیند و می‎گیرد: (الم یجدک یتیما فآوی و وجدک ضالا فهدی و وجدک عائلا فاغنی) (سوره ضحی) و سپاسگزاری و نیکوکاری را پاسخ این همه انعام می‎شمارد و به شاگردان درس شاکری و فرمانبرداری می‎دهد و از نافرمانی و منعم ناشناسی و کجروی و خودخواهی و "جاهلیت" شاگردان گله می‎کند... .

کلاس بر می‎آشوبد، گروهی به انکار برمی خیزند، گروهی به روی او اسلحه می‎کشند، گروهی او را با سؤالات نامربوط امتحان می‎کنند و گروهی از در تسلیم و تواضع درمی آیند... . اینها همه در درسنامه شفاهی او (که بعدا مصحف می‎شود) انعکاس می‎یابد. مونولوگ جای خود را به دیالوگ می‎دهد و قرآن در متن این تجربه حیاتی زنده پرفراز و فرود متولد می‎شود. و آموزگار جای خود را به دیالوگ می‎دهد و قرآن در متن این تجربه حیاتی زنده پر فراز و فرود متولد می‎شود. و آموزگار درمانگر پا به پای این تجربه حیاتی و در این مدرسه اجتماعی آزموده تر و "پیامبرتر" می‎گردد و درس های او هم غنا و تنوع بیشتر می‎پذیرد. بی تردید اگر حیاتی طولانی تر و

ناوبری کتاب