پیامبر و سبک سری شان خبر میدهد (تحریم) یا عقاید اعراب در باب دختران خدا را بیان میکند (نجم)... که همه رنگ و بوی عربی و قومی و شخصی دارند و سخت به خطه حجاز وابسته اند و شاید کمی آن سوتر، دل کسی را نربایند و اشتهای کسی را تیز نکنند.
و نیز دیگر شگفت زده نمی شویم اگر ببینیم قرآن به سؤالاتی پاسخ میدهد که نه خود چندان مهم اند و نه برای آدمیان غیر از اعراب آن زمان جاذبه دارند؛ چون سؤال از اهله، و سؤال از ذوالقرنین، و از قاعدگی زنان، و از جنگ در ماه های حرام... که یا به پیشینه ذهنی و تاریخی جزیره نشینان برمی گردد یا به شیوه ویژه زندگی شان.
همچنین است سخن از آسمان های هفت گانه، یا خروج نطفه از میان صلب و سینه، یا اصابت شهاب ها به شیاطین بلفضول، یا مرکزیت ادراکات در قلب (نه مغز) و... که همه از جنس علم ناقص زمانه اند. اینها کجا و آیاتی چون (الی الله ترجع الامور) (فاطر، 4) یا (الله نور السموات والارض) (نور، 35) یا (هو الاول والاخر والظاهر و الباطن) (حدید، 3) یا (اینما تولوا فثم وجه الله) (بقره، 115) کجا؟ که نمودار اوج معراج روحی پیامبر و قدرت اکتشاف دیده سرمه کشیده اوست. این همه قبض و بسط و فراز و فرود را چگونه تفسیر کنیم ؟".
پاسخ:
این گونه نگرش - که از راه برهان "ان" و کشف علت توسط معلول و