صفحه ۱۵۰

چهره بشری دارند و می‎گفتند: (ما هذا الا بشر مثلکم یأکل مما تأکلون و یشرب مما تشربون) ؛سوره مؤمنون، آیه 33. "این جز بشری مانند شما نیست از آنچه می‎خورید می‎خورد و از آنچه می‎نوشید می‎نوشد". و درباره قرآن هم گفتند: (ان هذا الا قول البشر) سوره مدثر، آیه 25. و حق تعالی هم در رد هر دو گروه فرمود: (قل انما أنا بشر مثلکم یوحی الی ) ؛سوره کهف، آیه 110. "بگو که جز این نیست که من بشری مانند شما هستم که به من وحی می‎شود". بلی او بشری است ولی "کیف بشر"؟ بشری که به او وحی می‎شود و در آسمان های ملکوت و جبروت در پرواز است، بلکه به مقام "او ادنی" و برزخیت کبری رسیده و وجود منبسط او تا به آنجا کشیده و نحل عالم قدس گردیده است؛ و چون زبان گویای بشری دارد به حکم (ان هو الا وحی یوحی ) طوطی شکر شکن سدرة المنتهی گردیده که بدون کم و کاست آنچه را در بوستان غیب دیده و شنیده در دشت کویر و شوره زار طبیعت و ویرانه ناسوت می‎نمایاند و بازگو می‎کند تا با آب علم و معرفت علم لدنی آن را به کشتزاری گوارا و آبادی ارض الله تبدیل نماید و با دانش کشفی که برخواسته از وحی و الهام و آگاهی از مخازن علمی حق است از بود و نبود حقایق خبر دهد و باید و نباید کارها را ابلاغ کند. و اگر نبود این جایگاه و این آگاهی و این روحانیت، و وحی همه اش سراپا بشری می‎بود چه ضمانتی و آیتی و ضرورتی بر صحه گذاردن خدا بر گفتار او وجود داشت و از کجا

ناوبری کتاب