آن، از طریق مبادی برتر به صحت آنها وقوف مییابد؛ و دیگران هم به واسطه اطمینانی که به صدق او از طریق اعجازهای قولی و فعلی پیدا کرده اند به اخبارات او صحه میگذارند.
بشری بودن قالب وحی و بشر نبودن گوینده آن
سخن آقای دکتر:
دانشمند محترم در قسمتی دیگر مینویسند:
"زبان و کلام و واژه ها و جمله ها که جای خود دارند و ظرف هایی بشری هستند که مظروف های و حیانی را در خود جای میدهند و همه از خزانه عقل و خیال پیامبر(ص) برمی خیزند و معانی بی صورت را در آغوش میکشند.
صعوبت کار پیامبران و گله عارفان همواره از این بوده است که صورت ها حجاب بی صورت شده اند و پوست فروشان و صورت پرستان، دل به صورت ها خوش کرده اند و از بی صورت غافل مانده اند، و از آن ناستوده تر، صورت شکنان را به چوبدستی تکفیر نواخته اند. من تنگنای زبان و تلخی روان بزرگمردی چون جلال الدین مولوی را (چه رسد به پیامبران) به نیکی درک میکنم، وقتی میگوید از آن بی صورت نه میتوانم دم بزنم، نه میتوانم دم نزنم: گر بگویم زان، بلغزد پای توور نگویم هیچ از آن، وای تو ور بگویم بر مثال صورتی بر همان صورت بچفسی ای فتی