صفحه ۱۳۸

و متمثل و نمایان می‎کند.

ولی پاسخ این است که: اولا: آن نظریه ویژه را که صدرالمتألهین (ع) درباره ادراک عقلی و ادراک خیالی و حسی ابراز داشته است مربوط به ادراکات مفهومی و علم حصولی به اشیاء می‎باشد و شامل ادراک عینی و علم حضوری همچون کشف و وحی نمی شود.

ثانیا: آن نظریه نظر جلیل و متوسط صدرالمتألهین (ع) است و نظر راقی تر و دقیق ایشان که در جلد سوم اسفار، صفحه 303 و 304 به اجمال به آن اشاره نموده و حکیم سبزواری (ع) هم بر آن در آنجا تعلیقه نگاشته، و نیز در تعلیقه خود بر اسفار، جلد یکم، صفحه 303 به گونه ای به آن اشاره کرده است و علامه طباطبائی (ع) هم در مقاله پنجم از روش رئالیسم به آن تلویحی دارد و در فصل یکم از مرحله یازدهم کتاب "نهایة الحکمة" و در حواشی خود بر جلد سوم اسفار، صفحه 280 و 384 و 480 و 454 صریحا بر آن پای فشرده است، این است که: در ادراکات مفهومی و حصولی هیچ فرقی بین ادراک عقلی کلی و ادراک خیالی و حسی جزئی نیست و نفس نسبت به همه آنها جلوه گاه و مظهر است، بدین گونه که نفس ابتدا با وجود عقلی اشیاء در عالم عقول یا با وجود مثالی آنها در عالم مثال اکبر و منفصل ارتباط می‎یابد و به آنها علم حضوری پیدا می‎کند و پس از اینکه نفس آن معلوم حضوری عقلی یا مثالی را با فرد مادی محسوس آن مقایسه کرد و آثار

ناوبری کتاب