چیزی است که دیده شده است، و گاه به خواست بیننده آن است، و گاه به خواست هردوی آنها با هم است، و گاه بدون خواست آن دو است. اما اول پس مثل ظهور فرشته بر پیامبری از پیامبران در صورتی از صورت ها و ظهور انسان های کامل در صورتی غیرصورت خودشان برای برخی از انسان های صالح ؛ و اما دوم پس مانند ظهور روحی از ارواح فرشته یا انسان به واسطه فروطلبیدن انسان کامل صاحب تصرف او را در عالم خویش، تا معنائی را که علم آن ویژه اوست به توسط او کشف کند؛ و اما سوم پس مانند ظهور جبرئیل (ع) برای پیامبر(ص) به سبب فروطلبیدن پیامبر او را و برانگیختن خداوند او را به سوی پیامبر(ص)؛ و اما چهارم پس مانند دیدن زید مثلا صورت عمرو را در خواب بدون قصد و اراده ای از طرف آن دو".
آری، بالاخره هرچه بود جوشش ظرف نفس پیامبر(ص) و قابلیت و تقاضا و خواست و استنزال او بود که به کشف و وحی منجر میشد و نفس او هر چند شجره زیتونه ای بود که (یکاد زیتها یضیی ولو لم تمسسه نار) ؛ ولی این تنها در حد قابلیت بود؛ و آتش گرفتن و نورافشانی او با قبس نارالله و معلم شدید القوی بود و در هر مقامی که به وی وحی میشد حتی مقام (قاب قوسین او ادنی) او گیرنده بود. و مقتضای برهان مسبوق الذکر و نتیجه مقید بودن وجود پیامبر(ص) و اطلاق وجودی حق تعالی جز این نمی تواند بود.