صفحه ۱۳۴

و در هرصورت آنان در وحی، القاء علوم و معارف را از بالا به پائین و بدون خطا، و نفس پیامبر را قابل آن می‎دانند؛ هرچند برخی از وحی ها را محتاج به تأویل می‎دانند. ولی تأویل داشتن آن به جهتی که در کلام صدرالتألهین (ع) هم به آن اشاره شده است به معنای بازیگری قوه وهم و خیال و رهزنی قوه شهوت و غضب و طبعا خطاپذیری وحی نیست، بلکه همان طور که حکیم بزرگ ملاعلی نوری (ع) هم همانجا در ذیل کلام صدرالمتألهین به آن اشاره کرده است، وحی محتاج به تأویل همان متشابهی است که به محکم برگردانده و تأویل می‎شود. شیخ الرئیس (ع) هم در فصل بیست و دوم از نمط دهم "الاشارات والتنبیهات" وحی صریح را که محتاج به تأویل نیست وحیی دانسته است که اثر روحانی آن ( و معنائی که به کشف معنوی کشف می‎شود) در ذاکره و قلب بماند، و وحی محتاج به تأویل را وحیی می‎داند که تنها صورت آن باقی مانده است و طبعا از آن صورت باید به معنا رسید؛ مثل اینکه کسی در خواب شیر خوردنی می‎بیند که متناسب با خواب بیننده به علم و یا مال تعبیر می‎شود، نه اینکه وحی محتاج به تأویل یکسره ساخته قوه خیال و متخیله و امری بشری و طبعا خطاپذیر قلمداد شود. اگر این چنین بود اساسا چنین وحیی محتاج به تأویل نبود. و به طور کلی - همان گونه که برهان آن هم گذشت - امکان ندارد که نفس نبوی خودش به خودی خود در ظرف وحی (دقت شود) به علوم و معارف اعم از محکمات و متشابهات و "علم اصیل" برسد، هرچند مقام روحانیت او که در قوس صعود پدید

ناوبری کتاب