صفحه ۱۲۳

به سزائی در پیدایش آن دارد. و چنانچه نقش پیامبر را در تحقق وحی نقش فاعلی هم بدانیم و او را مولد وحی بپنداریم و او را در میدان وحی "همه کاره" فرض کنیم، علاوه بر اینکه محذور عقلی اجتماع قابل و فاعل و قوه و فعل را دارد، مدخلیت و موضوعیت حق تعالی و فرشته وحی را در فرآیند وحی به صفر رسانده ایم و وجود آنها را در پیدایش آن، نفی نموده ایم؛ و این نه تنزیه حق تعالی بلکه تعطیل و عزل اعتزالی او از فاعلیت است؛ و به هر مقدار نقش فاعلی پیامبر را در پدیدآمدن وحی پررنگ تر کنیم نقش فاعلی حق تعالی را کم رنگ و به همان مقدار او را معطل کرده ایم.

بنابراین در ظرف وحی پیامبر تنها قابل است، هرچند به لحاظ باطن ذات و رتبت وجودی خود و رسیدنش به مقام (قاب قوسین او أدنی) در خارج از ظرف وحی از جبرئیل هم برتر است؛ و در آن مقام نیز اگر وحیی باشد فاعلش خود خداوند بدون واسطه است نه نفس نبوی. و در فص شیثی فصوص الحکم هم که گفته است: "فمن شجرة نفسه جنی ثمرة غرسه" به نقش قابلی شخص مکاشف در دریافت الهام و وحی، و متمثل و نمودار شدن صورت شخص القاء کننده علم و معرفت در هنگام الهام و وحی، اشاره دارد؛ به دلیل اینکه قبل از آن می‎گوید: "فای صاحب کشف شاهد صورة تلقی الیه مالم یکن عنده من المعارف و تمنحه ما لم یکن قبل ذلک فی یده، فتلک الصورة عینه لاغیره؛ فمن شجرة نفسه جنی ثمرة غرسه"؛ "پس هر

ناوبری کتاب