شیی و کمال، عقلا نمی تواند معطی آن باشد؛ پس چگونه ممکن است نفس نبوی که به خودی خود علوم و معارف قرآن و صور مفصله الفاظ و قالب آنها را که خود آنها هم علمی از علوم است و نیز صورت ملک را که هیچیک را در خود نداشته است آن ها را با قوه متخیله و خیال خود پدید آورد؟ تحقق چنین امری مستلزم اجتماع نقیضین و فاعل و قابل و اتحاد قوه و فعل است؛ زیرا نفس نبوی از آن جهت که نسبت به آن امور به خودی خود بالقوه و فاقد و قابل آنها است آنها را ندارد، و از جهت اینکه فاعل و پدید آورنده آنها است و قاعدتا باید آنها را بالفعل داشته باشد تا بتواند آنها را پدید آورد آنها را دارا میباشد و محال بودن چنین امری، روشن است.
اشکال و جواب
ممکن است گفته شود: نفس پیامبر(ص) به لحاظ مرتبه اعلای خود که مرتبه عقل اوست اعطاء کننده و فاعل آن امور است و به لحاظ مرتبه پائین تر خود که مرتبه خیال او است گیرنده و قابل آنها میباشد و به واسطه تعدد رتبه ای که به آن دو لحاظ دارد اجتماع نقیضین و اجتماع فاعل و قابل و اتحاد قوه و فعل لازم نمی آید.
ولی پاسخ این است که: اولا: بنابر این فرض، قوه متخیله و خیال، خلاق و فاعل آن امور نیست؛ و این خلاف نظر کسی است که میگوید: "وحی مضمون بی صورت است و پیامبر با خلاقیت قوه