الاجمالی العقلی، و تارة بالفرقان لمقامه الفرقی التفصیلی النفسی؛ و هما مقامان باطنیان فوق سایر المقامات النزولیة والانزالیة السماویة والدنیاویة، و اطلاق الکتاب علی الجوهر العقلی القلمی القرآنی او النفسی اللوحی الفرقانی شائع ذائع فی کلام الله تعالی و کلام انبیائه و أولیائه...".
"پس کتاب اشاره به ذات پیامبر(ص) است که گاه از آن به قرآن جمعی اجمالی عقلی و گاه به لحاظ مقام فرقی تفصیلی نفسانی که دارد به فرقان تعبیر میشود؛ و آن دو مقام باطنی است که فراتر از مقام های نزولی و انزالی آسمانی و دنیوی میباشند. و اطلاق لفظ کتاب بر جوهر عقلی قلمی قرآنی یا نفسی لوحی فرقانی در کلام خداوند متعال و کلام انبیاء و اولیاء او آشکار و فاش است".
از این سخن او چه بسا برداشت شود که قوه متخیله و خیال پیامبر، خودش کتاب نفس پیامبر را ورق میزده و میخوانده و آن به قرآن تبدیل میگردیده است "و محمد(ص) کتاب وجود خود را که میخواند قرآن میشد و قرآن کلام خدا بود. محمد(ص) را خدا تألیف کرد و قرآن را محمد(ص) و قرآن کتاب خدا بود" و "خلاقیت قوه خیال بود که در را به روی جبرئیل میگشود" و "او به مضمون بی صورت صورت میبخشید".
ولی صدرالمتألهین (ره) پس از همان عبارت میفرماید:
"هل الکتاب الا ما کتب فیه، سواء کان کتابة عقلیة او حسیة ؟ و هل