مساله 1163- اگر هنگام رفتن بخواهد در محلی نماز بخواند که شک دارد به حد ترخص رسیده یا نه، باید نماز را تمام بخواند، همچنین هنگام برگشتن اگر شک کند که به حد ترخص رسیده یا نه، باید شکسته بخواند. و از آنجا که دربعضی از موارد اشکال پیدا میکند، باید یا در آنجا نماز نخواند یا هم شکسته و هم تمام بجا آورد.
چیزهایی که سفر را قطع میکند:
الف - رسیدن به وطن:
محلی را که انسان برای اقامت و زندگی خود اختیار کرده "وطن" اوست، چه در آنجا به دنیا آمده و وطن پدر و مادرش باشد، یا خودش آنجا را برای زندگی اختیار کرده باشد.
مساله 1164- محل تولد انسان در صورتی که در آنجا سکونت و اقامت نداشته و ندارد و عملا از آنجا اعراض کرده باشد حکم وطن را ندارد.
مساله 1165- "اعراض از وطن" به معنای انصراف از سکونت در آنجاست و تنها به قصد و نیت متحقق نمی شود، بلکه باید عملا اعراض کرده باشد، و تشخیص آن با عرف است و به گونه ای باشد که اقامتگاه فعلی او حساب نشود.
مساله 1166- "زوجه" به طور اطلاق در توطن (انتخاب وطن) تابعیت همسر را ندارد، بلکه در صورتی که زن و شوهربنا داشته باشند با هم زندگی کنند محل زندگی شوهر برای همسرش نیز وطن محسوب میشود، ولی اگر از روی نافرمانی و نشوز یا با توافق شوهر نخواهد در وطن شوهر زندگی کند، هرجا را که برای خودش وطن قرار دهد وطن اومی باشد. همچنین "اولاد" در صورتی که بالغ و رشید باشند، یعنی خودشان اهل درک و تشخیص باشند. میتوانند در انتخاب وطن و محل زندگی مستقل بوده واز تابعیت پدر و مادر خارج شوند.
مساله 1167- جایی را که انسان محل زندگی خود قرار داده هنگامی وطن او حساب میشود که قصد نداشته باشدبعد از مدتی از آنجا برود، و لازم نیست قصد ماندن همیشگی داشته باشد، بلکه اگر قصد دارد بعد از چندین سال ازآنجا برود ولی مدت ماندن او در آن محل طولانی باشد و آنجا اقامتگاه فعلی او محسوب شود - به گونه ای که وقتی درآنجا وارد میشود به خانه و زندگی خود وارد شده و دیگر به او مسافر نگویند - آنجا هم حکم وطن را خواهد داشت.
مساله 1168- کسی که نیمی از سال در یک شهر و نیمی از آن را در شهر دیگر زندگی میکند