نیست. لذا در مواردی مانند جنایت بر میت و یا از بین بردن موهای سر و صورت دیگری بدون رضایت او حتی اگر بعدا نیز موها بروید، دیه ثابت است؛ درحالی که ارزش اقتصادی وجود ندارد. در قتل یک انسان نیز یک دیه بیشتر ثابت نیست، در حالی که از بین بردن اعضای مختلف او دیه های متعددی دارد.
از مجموع قرائن چنین بر میآید که دیه هم جنبه نوعی جریمه، و هم جنبه بازدارندگی و مواظبت بر عدم تحقق جنایت، و هم جنبه جبران خسارات معنوی و مادی دارد که مقدار آن با توجه به آثار مختلف جسمی، روانی، اقتصادی و معیشتی در فرد، خانواده و اجتماع تعیین شده است. برخلاف سنت جاهلیت که زن را موجودی بی ارزش تلقی میکرد، شارع مقدس برای او همانند دیگر انسان ها ارزش و کرامت انسانی قائل شده است و لذا بر ارث و دیه او اصرار ورزیده است. البته با توجه به عوامل و آثار مختلف اجتماعی و معیشتی، دیه مرد را دو برابر زن قرار داده است؛ زیرا نوعا مسئولیت اقتصادی خانواده در اکثر جوامع بر دوش مردان قرار داده شده است و با کشته شدن یا ناتوان شدن مرد، همسر و دیگر افراد تحت تکفل او با مشکلات اقتصادی و معیشتی مضاعفی روبه رو خواهند شد، در حالی که چنین مسئولیت خطیری معمولا بر عهده زنان نیست.
اما آنچه در مورد دیه بیضه چپ مرد ذکر کرده اید، مورد اختلاف است و روایتی که دلالت بر ثبوت دو ثلث دیه نسبت به آن دارد، معارض دارد و با ابهاماتی نیز روبه روست. بنابراین بیش از نصف دیه برای هر کدام از بیضتین ثابت نیست و جانی و مجنی علیه باید احتیاطا بر دیه آن تصالح و توافق نمایند.
اما جواز قتل زن در حال زنا توسط شوهر، از قبیل جواز قتل مهاجم در حال دفاع از حق خود میباشد که شارع مقدس به جهت اهتمام به امور ناموسی و خانوادگی، چنین اختیاری را به شوهر داده است تا از حق خود صیانت کند؛ ولی نکته مهم این است که گرچه چنین اختیاری برای شوهر ثابت شده است و به خاطر همین، شوهر به خاطر چنان قتلی نزد خدا معذور است، ولی او بعدا در صورتی که مورد شکایت و