صفحه ۵۲۸

4 - مرحوم شیخ در "نهایه" فرموده است: "و لایجوز لاحد قتال اهل البغی الا بأمر الامام"؛النهایه، شیخ طوسی، ص 297. "هیچ کس حق ندارد بدون امر امام با بغاة جنگ نماید". محقق (ره) نیز در جهاد "شرایع" فرموده است: "یجب قتال من خرج علی امام عادل اذا ندب الیه الامام عموما او خصوصا او من نصبه الامام"؛شرائع الاسلام، ج 1، ص 256. "هر گاه امام عادل یا منصوب از طرف او افراد را به طور خاص یا عام به کارزار با خروج کننده بر امام عادل فرا خواند، واجب است با او بجنگید". و صاحب "جواهر" بر کلام محقق (ره) ادعای اجماع محصل و منقول کرده و فرموده است: "روایات مستفیض عامه و خاصه نیز در این مورد وارد شده است".جواهر الکلام، ج 21، ص 324.

همین مطلب را از آیه بغی نیز می‎توان استفاده نمود؛ زیرا خطابات اجتماعی قرآن و از جمله در این آیه به جامعه مؤمنین متوجه می‎باشد و امام واجد شرایط ممثل جامعه مسلمانان خواهد بود، و درحقیقت اجتماع مؤمنین در او خلاصه شده است. و در کتاب "دراسات فی ولایة الفقیه" شرایط حاکم صالح و کیفیت انتخاب او به تفصیل بیان شده است. بنابراین برخورد با اهل بغی باید به دستور حاکمیت صالح انجام شود؛ و کار هر فرد فرد جامعه نیست.

و در مورد بغی بین دو گروه مسلمان نیز این شرط باید رعایت شود، و رهبری برخورد با بغاة در دست فرد صالح و واجد شرایط باشد.

5 - صدق بغی در موردی است که حق و باطل شفاف و روشن و بدون وجود شبهه باشد و گروهی به عنوان تجاوز از مرز عدالت و حق از روی عناد به حقوق گروه دیگر تجاوز نمایند. پس اگر حق و باطل در مورد نزاع دو گروه مسلمان روشن نباشد و هردو گروه خود را حق و طرف دیگر را باطل بدانند، و یا نسبت به آن دارای شبهه ای باشند، لازم است در ابتدا زمینه رفع شبهه و نزاع فراهم آید گرچه با انتخاب حکم، و

ناوبری کتاب